سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شهید کاوه

بسم الله الرحمن الرحیم     شهید محمود کاوه سردار و فرمانده بزرگ تیپ ویژه شهدا د رسال 1340 در یکی از محلات متوسط و بلکه محروم شهر مقدس مشهد(خیابان ضد)، درخانواده ای مذهبی و متدین چشم به جهان گشود و لذا از همان اوان کودکی ارزشها و سنن مذهبی آرام آرام در وجود او شکل می گرفت و دست تقدیر او را برای ایفای مسؤولیت های خطیر فردی و اجتماعی آینده آماده می ساخت، پدرش که از بازاریان خرده پا و متعهد مشهدی به شمار می آمد و می آید از جمله افرادی بود که در دوران اختناق به لحاظ این که مقلد حضرت امام (قدس الله نفسه الزکیه) بود با روحانیون مبارز و برجسته ای همچون حضرت آیت الله خامنه ای، شهید هاشمی نژاد و شهید کامیاب حشر و نشر داشت. او که آگاهانه در تلاش ارتقاء سطح دینی تنها فرزند پسرش بود، محمود کوچک را همراه خویش به مراسم و محافل مذهبی می برد و البته همان محافل و بعدها کلاسها در ساختمان رفیع شخصیت مبارزاتی و خلوص علمی کاوه تاثیرات برجسته ای، بجای گذارد به نحوی که خود شهید از آن خاطرات شیرین گاه و بیگاه یاد نموده و بدانها افتخار می ورزید.     کاوه تحصیلات خویش را با توجه به چنین مقدماتی از دبستان آغاز نمود و با اتمام دوره راهنمایی تحصیلی بنا بر علاقه وافری که به کسب علوم دینی در حوزه های نور و معرفت داشت دروس حوزوی را برگزید و چندی نیز در این وادی به سلوک پرداخت.    باری، اگر چه شهید کاوه بهره های میمونی از دوران کوتاه تحصیل در مراحل مقدماتی حوزه برد ولیکن ظاهرا بدین نتیجه رسیده بود که اگر با اخذ مدرک دوران پایانی دبیرستانی گام در این وادی مقدس بگذارد، مؤفقتر خواهد بود و لذا با این امید که در آینده و بعد از کسب مدرک دیپلم به ادامه دروس حوزوی بپردازد، به تحصیل کلاسیک متوسطه بازگشت.    درکشاکش همین دوران اخیر از زندگی شهید بود که آرام آرام حاصل بیش از یک دهه روشنگری و مبارزه و تلاش و زندان و تبعید حضرت امام (ره) و اصحاب وفادارش، می رفت تا در قالب نهضتی شگرف و اعجاب بر انگیز یعنی انقلاب اسلامی نمودار گردد. شهید کاوه در آن روزگار جوانی پر نشاط، فعال و مذهبی بود، که لحظه ای آرام و قرار نداشت و در تمامی صحنه های انقلاب حضور فعال داشت. زندگی در مرحله ای متوسط و خاکی همچون خیابان ضد و حشر و نشر با طبقات محروم یا متوسط جامعه از وی چهره ای فعال، ورزشکاری خاکی و پر جنب و جوش ساخته بود و همین آمادگی های جسمانی مزید بر تمهیدات روحانی مذهبی بود که ایشان تاب و توان فوق العاده ای در کوران انقلاب از خود نشان می داد. شهید کاوه در آن روزگار با شرکت در کلاسها و محافل درسی مسجد جواد و امام حسن مجتبی، گاه انفرادی گاه به همراه پدر بزرگوار خویش، از هدایتها و تعالیم حضرت آیت الله خامنه ای که در آن روزگار با عنوان(حاج سید علی آقا) قطب مبارزات مردم مشهد به شمار می رفتند، بهره های فراوان برد. او در محضر شهیدان حجه الاسلام هاشمی نژاد و حجه الاسلام کامیاب نیز حاضر می شد و ره توشه های همین تعالیم را با خود به محیط دبیرستان و میان دانش آموزان منتقل می نمود و همین ویژگی ها، مشخصات و دانسته ها بود که وی را به عنوان یکی از محورهای مبارزه در دبیرستان می شناسند.     کاوه در این دوران نوجوانی بیش نبود و حال آن که همه آنان که از نزدیک با وی آشنایی داشتند، می دانند که خود را وقف انقلاب کرده بود وآرامش را برای وی محلی از اعراب نداشت. در پخش اعلامیه های حضرت امام چه در درون دبیرستان و چه در محیط های دیگر تلاش می نمود و در درگیریها با مزدوران رژیم شاه و راهپیماییها به همراه پدر بزرگوارش فعالانه شرکت میجست. چهاراه شهدا، خسروی، میدان شهدا، کوچه ملک، اطراف حرم مطهر، و ....جای در جای خاطرات و تلاشها و مقاومتهای او را به همراه مردم سلحشور مشهد، ثبت و ضبط نموده است و آنان که در حادثه محاصره مسجد الرضا (ع) در خیابان بهار حضور داشتند و تهاجم سبعانه مزدوران نظامی و چماق کش و لجاره های پهلوی را به یاد دارند، اگر قدری عمیقتر به خاطرات خویش رجوع کنند، جوانکی را به یاد می آورند که سوار بر موتور گازی قراضه خویش از میان صف مزدوران رژیم می گذشت و به یکباره شعار مرگ بر شاه و درود بر خمینی سر می داد.    باری، شهید کاوه همچون همه مردم حزب اللهی و شریف مشهد در تمامی عرصه های مقابله با رژیم آدمکش و تا دندان مسلح پهلوی حضوری فعال داشت و لذا با پیروزی انقلاب که او نیز خود را مانند بسیاری دیگر در آن شریک می دانست جهت حفظ و حراست انقلاب اسلامی در خود احساس مسؤولیتی بزرگ می نمود از این رو و بنا برتوصیه های حضرت آیت الله خامنه ای، جزو اولین عناصر مؤمن، متعهد و خدایی اسلامی بود که به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست.    کاوه چریک تیزتک انقلاب ای سرو، زاستواریت باید گفت                                                            وی عشق، زپایداریت باید گفتای فاتح صبح بر بلندای ظفر                                                                از شوکت پاسداریت باید گفت     آری، کاوه با آن آمادگی ها و مشخصات، چون به لباس سبز پاسداری از انقلاب اسلامی درآمد، شوکتی دیگر یافت، اگرچه در اوان ورود وی به سلک پاسداران انقلاب اسلامی، چندان کسی گمان نمی برد که آن پاسدار نوجوان نوخط، روزگاری به سرداری رشید مالک اشتر گونه ای غرور آفرین مبدل خواهد شد و موجبات افتخار و سربلندی انقلاب اسلامی، شهر مقدس و به ویژه خاندان بزرگوارش را فراهم خواهد آورد، سردار بزرگی که هم امروز آزادی و امنیت بخش بزرگی از زر خیزترین مناطق مسلمان و کردنشین کشور اسلامی مان، مدیون و مرهون رشادتها و مجاهدات وی و یاران گمنام دیگرش می باشد، سرداری که ابتدا بسیجی گونه به کردستان رخت بر کشید و پس از چندی به دیگر سرداران شهید سپاه همچون(شهید بروجردی) مسیح کردستان پهلو زد و بیرق فرو افتاده فرماندهی آن بزرگواران عاشق را بر افراشت و جای خالی آنها را پر نمود، سرداری که بعد ازشهادتش عالیرتبه ترین فرماندهان نظامی ارتش و سپاه و بلند مرتبه ترین مسؤولان دفاع مقدس به ارزشهای فوق العادة وجودی وی اعتراف نمودند و پر نمودن خلاء وی را سخت و صعب دانستند.    باری، زندگی نظامی و چریکی کاوه با ورود به سپاه آغاز گردید. او ابتدا شش ماه در سپاه مشهد خدمت نمود و آنگاه که استعداد و علائق رزمی و جهادی وی برای مسؤولان سپاه در مشهد آشکار گردید، برای یک دوره شش ماهه چریکی عازم تهران شد و در بازگشت به امر آموزش نظامی برادران سپاه و بسیج پرداخت. هنوز چندی از دوران تدریس فنون نظامی وی در پادگانهای آموزشی نگذشته بود که طی یک ماموریت شش ماهه جهت حفاظت از بیت شریف حضرت امام رضوان الله تعالی علیه به تهران عزیمت نمود و پس از طی ماموریت خاطره انگیز و شیرینش و با شروع جنگ تحمیلی عازم جبهه های جنوب گردید و البته با توجه به استعدادها و توان رزمی و تخصصی اش در آن بحبوحه بسیار مثمر ثمر واقع شد.    د رآن دوران تعمیم آموزش های چریکی و رزمی در بین آحاد مردم حزب الله، جدا مشهود بود، چه این که در شرایط غافلگیری نیروهای نظامی و دفاعی کشور، ورود مردم به عرصه های نبرد میتوانست معادله نظامی را (همچنان که بعدها شاهد آن بودیم) به نفع جمهوری اسلامی تغییر دهد، و لذا با همه تمایلی که شهید به ماندن در جبهه های نبرد داشت، بار دیگر برای آموزش برادران سپاه وبسیج به مشهد فراخوانده شد و در زمینه آموزش بار دیگر مشغول گردید، ولیکن جان بی تاب آن چریک کار آزموده و معتقد (اگر چه در حال آموزش نظامی و تمهید و مسلح نمودن بسیجیان و پاسداران بود) در شهر آرام نمی‌گرفت و لذا به هر قیمتی که شده در تلاش بود تا خود را به عرصه های خون و آتش برساند و از شرافت میهن حسین(ع) پاسداری کند.    بدین ترتیب بود که قفس شهر را تحمل نیارست. این بار عازم دیار محروم، مظلوم و گروهک گزیده و جنگ زده کردستان گردید. کردستان در آن زمان دچار مشکلات و شرایط تحمیلی فوق العاده ای بود. از یک سوتمام نوار مرزی کردستان درگیر با جنگی نابرابر و تحمیلی میان استکبار جهانی به مزدوری رژیم بعث عراق با مدافعان مظلوم جمهوری اسلامی بود و از دیگر سو، چپ نماهای آمریکایی و روسی از فرصت به دست آمده پس از پیروزی انقلاب به ویژه زمینه های موجود در منطقه که بر اثر اهمال و عملکردهای به شدت ضعیف و بعضا مشکوک برخی عناصر منتخب دولت موقت در آن منطقه، سوء بهره برداری تمام نموده و به آشوب و نا امنی تحت عنوان استقلال طلبی و خود مختاری دامن می زدند. در این میان تنها و تنها برادران رشید سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بودند که به مدد پشتیبانی اندک ارتش (که در آن شرایط و با وجود عناصری همچون بنی صدر و ژنرالهای ابقاء شده شاه، از کارایی چندانی برخوردار نبود) توانستند تا حدودی در مقابل موج فراگیر تبلیغات و تهاجمات ضد انقلاب که بعضا برخی از مردم منطقه را نیز فریفته بود، مقاومت نموده و حداقل حوزه های کوچک تحت نفوذ و ماموریت خویش را حفظ نمایند.     بدینگونه بود که شهید کاوه به عنوان کادر نیروهایی که از استان خراسان جهت آزادسازی شهر بوکان عازم کردستان بودند راهی کردستان گردید.    او در بدو ورود به کردستان به عنوان فرمانده یک گروه 12 نفره برگزیده شد و سپس با لیاقتها و شجاعتهایی که از خود نشان داد به عنوان مسؤول گروهان ضربت سپاه سقز منصوب گردید. بعد از چند عملیات غافلگیر کننده به فرماندهی عملیات سپاه سقز نائل آمد. در این زمان بود که با ناباوری همگان همراه تعداد بسیار قلیلی نیرو در عین کار شکنی های بنی صدر و باند نفوذی اش عملیات آزادسازی مرز بسطام را با شهامت غیر قابل وصفی طرح ریزی و چهل و پنج کیلومتر جاده مرزی را طی یک مرحله و در عرض بیست و چهار ساعت در قلب منطقه تحت نفوذ ضد انقلاب به همراه دیگر یارانش آزاد کرد، با انجام این عملیات یکی از راههای مهم ارتباط تغذیه ضد انقلاب داخلی با بعثیون متجاوز بسته شد و تعداد زیادی از آنان نابود شدند. این عملیات نه برای بعثیون و عمال داخلی شان(که در مقابل تهاجم غافلگیر کننده او جز تسلیم و یا نابودی راهی نداشتند) و نه برای نیروهای خودی، به راحتی قابل باور نبود و این عملیات موفق در آن شرایط که گاه با اصل پیروزی های به دست آمده را مورد تردید قرار می دادند! ودر آن زمان که سپاه از طرف بنی صدر و دار و دسته خائنش به عدم تخصص در جنگ متهم می شد اهمیت فوق العاده ای داشت. کاوه نیز از یورش تبلیغاتی آنها در امان نبود. اما این کارشکنیها و تبلیغات سوء در روحیه خلل ناپذیر کاوه کوچکترین اثری نداشت، بلکه با همکاری تنی چند از برادران متعهد از جمله سرتیپ صیاد شیرازی (که در آن زمان درجه سرگردی داشت) نقشه آزادسازی بوکان را طرح ریزی کردند. نقشه ای که باز هم با کارشکنی های بنی صدر خائن و باندش عملی نشد و به دنبال آن سرگرد صیاد شیرازی را توبیخ و بعد از خلع یک درجه از فرماندهی عملیات لشگر کردستان بر کنار کردند. این دسائس البته هیچ گونه خللی در اراده کاوه جهت پاکسازی و حاکمیت نظام جمهوری اسلامی در کردستان به وجود نیاورد بلکه با به کار بندی فنون تاکتیک رزم در شب، ضد انقلاب را در تنگنای سختی قرار داد که شاید بتوان او را بنیان گذار استفاده از این تاکتیک درکردستان دانست.    عملیاتهای پی در پی که از سوی وی طرح ریزی و اجرا می شد عرصه را بر ضد انقلاب تنگ ساخت تا جایی که بالا خره در مرحله اول برای زنده یا مرده کاوه سیصد هزار تومان و در مرتبه دوم برای سر او نیم میلیون جایزه تعیین نموده و تیمهای متعددی جهت ترور او مامور شدند که به لطف اللهی هیچ کدام موفق به انجام نیت شوم خود نگردیدند. این عمل نشان از دلهره ای بود که کاوه در قلب ضد انقلاب کردستان ایجاد کرده بود .    در این مدت با همه کار شکنی ها و تهدیدها دو بار تا آستانه آزاد سازی شهر بوکان پیش رفت و 17 کیلومتر از جاده سقز به بوکان را پاکسازی کرده و آزاد ساخت. هر جا نام کاوه در میان بود ضد انقلاب از ترس به مخفی گاهها می گریخت، آنها خوب می دانستند که در مقابل شجاعت، جسارت، کاردانی و تدابیر خاص عملیاتی و ایمان شگرف او تاب مقاومت ندارند در این زمان بود که جسارتهای بنی صدر از حد می گذشت و لذا با عزل وی اولین اقدام شهید کاوه آزاد سازی شهر بوکان بود، که به فرماندهی سردار شهید ناصر کاظمی صورت گرفت.     از این زمان به بعد موج پاکسازی جدی و همه جانبه کردستان با همت شهید محمد بروجردی، شهید ناصر کاظمی و شهید محمود کاوه هر چه کوبنده تر آغاز گردید. عملیات بعدی با وجود آغاز فصل زمستان در محور استراتژیک و مرزی بانه به سردشت به اجرا در آمد، هدف این عملیات شکستن محاصره شهر سردشت و ایجاد ارتباط بین سردشت و دیگر شهرهای کردستان از طریق راه زمینی بود. در این عملیات شهید کاوه به عنوان مسئول محور حماسه هایی آفرید که ذکر همه آنها میسر نیست و بالا خره نیز این عملیات به آزادسازی جاده بانه به سردشت و شکستن محاصره شهر سردشت منجر شد همچنین در این عملیات، زمینه تشکیل تیپ ویژه شهدا نیز فراهم گردید زیرا برادرانی مانند شهید بروجردی و شهید کاظمی با شهید کاوه، شهید گنجی زاده و شهید قمی بیشتر آشنا شده و اسکلت بندی تیپ را با انتخاب نیروهای زبده و ورزیده این عملیات پی ریختند.    از اوایل سال61 به همت همین برادران، تیپ ویژه شهدا جهت پاکسازی و انهدام کامل بقایای ضد انقلاب از کردستان تاسیس گردید.    خبر تاسیس این تیپ و اینکه شهید کاوه به عنوان فرمانده عملیات تیپ در نظر گرفته شده مانند توپ در کردستان صدا و ضد انقلاب را دچار هراس و یاس کامل نمود. رادیوهای بیگانه نیز طبق معمول با پخش اکاذیب سعی در مخدوش ساختن تیپ ویژه شهدا نمودند، به عنوان نمونه رادیو عراق گفت: ایران چند نفر از پاسداران خود را به اسرائیل فرستاده تا طی یک دوره شش ماهه جهت سرکوب خلق کرد آموزشهای مخصوص را فرا گیرند !!    رادیوهای دیگر نیز با تعابیری کم و بیش این چنین از تاسیس تیپ ویژه شهدا که به یاد و بزرگداشت شهدای مظلوم کردستان چنین نام گرفته بود خبر دادند.     آری، تیپ ویژه شهدا با داشتن سردارانی اینچنین کار آزموده، شجاع، پرتحرک، و سلحشور که تا نیل به هدف، دمی آسایش و راحت را بر خود حرام کرده بودند، توانست در مدتی کوتاه تشکیل شده و فتوحات خود را همزمان با پیروزیهای بزرگ رزمندگان اسلام در جبهه های جنوب آغاز نماید.    اولین عملیات تیپ ویژه شهدا آزادسازی سد استراتژیک بوکان و جاده 47 کیلومتری آن بود که در آن زمان به وسیله ریاست محترم مجلس شورای اسلامی حجه الاسلام والمسلمین هاشمی رفسنجانی و مهندس میر حسین موسوی نخست وزیر به عنوان یک پیروزی مهم و تعین کننده علیه ضد انقلاب داخلی ستوده شد.    بعد از آن بلا فاصله عملیات آزادسازی جاده صائین دژ به تکاب آغاز شد. این عملیات هم با پیروزی کامل، بار دیگر ضد انقلابیون خائن را مستاصل نمود.    آوازه تیپ ویژه شهدا فرماندهان و عملیاتهای شگفت آورش آنچنان ضد انقلاب را متحیر ساخت که به کلی روحیه خود را از دست داده و در مقابل هر یورش رزمندگان اسلام خصوصا اگر مطلع می شدند که تیپ ویژه شهدا در مقابلشان قرار دارد و یا کاوه فرماندهی عملیات را به عهده دارد، فرار را بر قرار ترجیح داده و می دانستند که مقاومت در مقابل کاوه بر ایشان جز خسارت و انهدام فایده ای در بر نخواهد داشت. به همین علت تیپ ویژه سعی داشت ضد انقلاب را از حضورش در مناطق مورد نظر برای اجرای عملیات غافل نگه دارد تا در یک مصاف رو در رو ضربات کوبنده خود را پیش از فرار بر آنان وارد سازد.     پس از آزاد ساختن جاده صائین دژ به تکاب، تیپ ویژه شهدا در یک عملیات حیرت انگیز دیگر، منطقه کلیه واشتوزنگ را در یک مرحله پاکسازی کرد، به طوری که ضد انقلاب مجبور شد زندان خود را در منطقه تخلیه کرده و به طرف خاک عراق عقب نشینی نماید.    در چنین شرایطی تیپ ویژه شهدا با سازمان منسجم و تجربه های به دست آمده از عملیاتهای متعدد و بزرگ قبلی و به کار گیری تاکتیکهای جنگ چریکی و سرعت عمل در غافلگیری دشمن، توان آن را یافته بود تا ضربه اساسی را که پایان دهنده فتنه ضد انقلاب باشد به آنها وارد سازد. در این راستا طرح و برنامه آزادسازی محور استراتژیک مرزی پیرانشهر به سردشت که قطب سیاسی، نظامی به شمار آمده و مرکزیت ضد انقلاب در آن قرار داشت ریخته شد. انجام این عملیات به منزله در هم شکستن ستون فقرات ضد انقلاب در کردستان بود، البته همه کسانی که دست اندرکار مبارزه با ضد انقلاب در کردستان بودند پاکسازی این محور را بس مشکل و حتی محال دانسته با توجه به در پیش بودن فصل سرما و زمستان، انجام عملیات را گاه بیهوده و خطرناک می دانستند در حالیکه شهید کاوه به اتفاق دیگر بنیانگذاران تیپ ویژه شهدا عزمی جزم برای انجام این عملیات داشته و بر این اعتقاد بودند که دشمن را نباید لحظه ای مهلت داد و لذا با توکل به خدا عملیات آزادسازی محور پیرانشهر سردشت را آغاز کردند. در این عملیات ضد انقلاب نیز تمامی توان خود را علیه تیپ ویژه شهدا بسیج کرد و حتی بعثیون عراق به آنها کمک کردند و در عین حال سه ماه جنگ مداوم و شانزده مرحله عملیات مؤفقیت آمیز به آزادسازی محور پیرانشهر سردشت و الحاق نیروهای این دو شهر، در هم کوبیده شدن مرکز تیمهای ضد انقلاب و انهدام مرکز رادیویی آنها، آزادسازی ارتفاعات استراتژیک مرزی منطقه مانند آلواتان و جاسوسان و آزادسازی زندان دوله‌تو و انهدام ادوات و امکانات فراوان آنها و کشتن بیش از 750 نفر از ضد انقلاب و آزادسازی بیش از 120 کیلومتر جاده انجامید و عملیات به پیروزی کامل رسید.    این فتح بزرگ به منزله فتح الفتوح نبردهای کردستان بوده و انعکاس جهانی آن با سیل دروغ و بهتان رادیوهای بیگانه جهت خدشه دار ساختن این واقعیت همراه بود. نقش اصلی و اساسی در این عملیات را شهید محمود کاوه بر عهده داشت، زیرا در طی مرحله اول و دوم عملیات اولین و دومین فرمانده تیپ ویژه شهدا، برادر ناصر کاظمی و برادر محمد گنجی زاده به فیض شهادت نائل آمدند و از آن به بعد فرماندهی عملیات را شهید کاوه به عهده گرفت و نگذاشت که این شهادتها حتی لحظه ای روند عملیات را کند یا متوقف سازد. حتی زمانی که معاونش برادر عباس ولی نژاد در مرحله ما قبل آخر به شهادت رسید هیچگونه خللی در اراده آهنیش جهت پاکسازی محور راه نیافت و در زیر بارش برف شدید به عملیات ادامه داد چه اینکه به خوبی می دانست که پیام تمام آن خونهای پاک، تاکید بر ادامه روند ریشه کن سازی ضد انقلاب از کردستان است.    تعداد عملیاتهایی که به وسیله شهید کاوه علیه ضد انقلاب فرماندهی شده آنقدر زیاد است که ذکر نام تمامی آنها در اینجا میسر نیست.    شهید کاوه،پس از به نتیجه رساندن زحمات مظلومانه چریکهای مجاهد اسلام در کردستان، جهت تحقق بخشیدن به سخن حضرت آیت الله خامنه ای که فرموده بودند: تیپ شهدا فقط تیپ کردستان نیست بلکه تیپ نیاز و دعوت به مبارزه است. برای به کارگیری تیپ در عملیاتهای ویژه برون مرزی اصرار داشت تا با استفاده هرچه بیشتر از تخصص های پارتیزانی در زمینه جنگ ایران و عراق ضربات کوبنده ای به رژیم بعث عفلقی وارد سازد.    بدین ترتیب در سال 62 تیپ ویژه در اولین عملیات برون مرزی خود(والفجر2) شرکت کرد و از آن به بعد در عمده عملیاتهای برون مرزی چون والفجر 3 ـ والفجر 4 ـ عملیات بدرـ قادرـ والفجر9 ـ شرکت فعال و افتخار آفرین داشت. شهید کاوه همیشه راهگشای عملیاتها بود، هر جایی که کار گره می خورد او گره گشا بود هر کجا که از عزم وارده رزمندگان کاسته می شد، اراده پولادین شهید کاوه به همه آن عزیزان روحیه ای تازه می بخشید


شهید آوینی

شهید سید مرتضی آوینی در شهریور سال 1326 در شهر ری متولد شد تحصیلات ابتدایی و متوسطه‌ی خود را در شهرهای زنجان، کرمان و تهران به پایان رساند و سپس به عنوان دانش‌جوی معماری وارد دانشکده‌ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد او از کودکی با هنر انس داشت؛ شعر می‌سرود داستان و مقاله می‌نوشت و نقاشی می‌کرد تحصیلات دانشگاهی‌اش را نیز در رشته‌ای به انجام رساند که به طبع هنری او سازگار بود ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی معماری را کنار گذاشت و به اقتضای ضرورت‌های انقلاب به فیلم‌سازی پرداخت:

 "حقیر دارای فوق لیسانس معماری از دانشکده‌ی هنرهای زیبا هستم اما کاری را که اکنون انجام می‌دهم نباید به تحصیلاتم مربوط دانست حقیر هرچه آموخته‌ام از خارج دانشگاه است بنده با یقین کامل می‌گویم که تخصص حقیقی در سایه‌ی تعهد اسلامی به دست می‌آید و لاغیر قبل از انقلاب بنده فیلم نمی‌ساخته‌ام اگرچه با سینما آشنایی داشته‌ام. اشتغال اساسی حقیر قبل از انقلاب در ادبیات بوده است... با شروع انقلاب تمام نوشته‌های خویش را -  اعم از تراوشات فلسفی، داستان‌های کوتاه، اشعار و... -  در چند گونی ریختم و سوزاندم و تصمیم گرفتم که دیگر چیزی که "حدیث نفس" باشد ننویسم و دیگر از "خودم" سخنی به میان نیاورم... سعی کردم که "خودم" را از میان بردارم تا هرچه هست خدا باشد، و خدا را شکر بر این تصمیم وفادار مانده‌ام. البته آن چه که انسان می‌نویسد همیشه تراوشات درونی خود اوست همه‌ی هنرها این چنین هستند کسی هم که فیلم می‌سازد اثر تراوشات درونی خود اوست اما اگر انسان خود را در خدا فانی کند، آن‌گاه این خداست که در آثار او جلوه‌گر می‌شود حقیر این چنین ادعایی ندارم ولی سعیم بر این بوده است."

شهید آوینی فیلم‌سازی را در اوایل پیروزی انقلاب با ساختن چند مجموعه درباره‌ی غائله‌ی گنبد (مجموعه‌ی شش روز در ترکمن صحرا)، سیل خوزستان و ظلم خوانین (مجموعه‌ی مستند خان گزیده‌ها) آغاز کرد

"با شروع کار جهاد سازندگی در سال 58 به روستاها رفتیم که برای خدا بیل بزنیم بعدها ضرورت‌های موجود رفته‌رفته ما را به فیلم‌سازی کشاند... ما از ابتدا در گروه جهاد نیتمان این بود که نسبت به همه‌ی وقایعی که برای انقلاب اسلام و نظام پیش می‌آید عکس‌العمل نشان بدهیم مثلاً سیل خوزستان که واقع شد، همان گروهی که بعدها مجموعه‌ی حقیقت را ساختیم به خوزستان رفتیم و یک گزارش مفصل تهیه کردیم آن گزارش در واقع جزو اولین کارهایمان در گروه جهاد بود بعد، غائله ی خسرو و ناصر قشقایی پیش آمد و مابه فیروزآباد، آباده و مناطق درگیری رفتیم... وقتی فیروز‌آباد در محاصره بود، ما با مشکلات زیادی از خط محاصره گذشتیم و خودمان را به فیروزآباد رساندیم. در واقع اولین صحنه‌های جنگ را ما در آن‌جا، در جنگ با خوانین گرفتیم.

گروه جهاد اولین گروهی بود که بلافاصله بعد از شروع جنگ به جبهه رفت دو تن از اعضای گروه در همان روزهای او جنگ در قصر شیرین اسیر شدند و نفر سوم، در حالی که تیر به شانه‌اش خورده بود، از حلقه‌ی محاصره گریخت. گروه بار دیگر تشکل یافت و در روزهای محاصره‌ی خرمشهر برای تهیه‌ی فیلم وارد این شهر شد:

"وقتی به خرمشهر رسیدیم هنوز خونین‌شهر نشده بود شهر هنوز سرپا بود، اگرچه احساس نمی‌شد که این حالت زیاد پر دوام باشد، و زیاد هم دوام نیاورد ما به تهران بازگشتیم و شبانه‌روز پای میز موویلا کار کردیم تا اولین فیلم مستند جنگی درباره‌ی خرمشهر از تلویزیون پخش شد؛ فتح خون."

مجموعه‌ی یازده قسمتی "حقیقت" کار بعدی گروه محسوب می‌شد که یکی از هدف‌های آن ترسیم علل سقوط خرمشهر بود.

"یک هفته‌ای نگذشته بود که خرمشهر سقوط کرد و ما در جست‌و‌جوی "حقیقت" ماجرا به آبادان رفتیم که سخت در محاصره بود تولید مجموعه‌ی حقیقت این گونه آغاز شد."

کار گروه جهاد در جبهه‌ها ادامه یافت و با شروع عملیات والفجر هشت، شکل کاملاً منسجم و به هم پیوسته‌ای پیدا کرد آغاز تهیه‌ی مجموعه‌ی زیبا و ماندگار روایت فتح که بعد از این عملیات تا پایان جنگ به طور منظم از تلویزیون پخش شد به همان ایام باز می‌گردد. شهید آوینی درباره‌ی انگیزه‌ی گروه جهاد در ساختن این مجموعه که نزدیک به هفتاد برنامه است چنین می‌گوید:

"انگیزش درونی هنرمندانی که در واحد تلویزیونی جهاد سازندگی جمع آمده بودند آن‌ها را به جبهه‌های دفاع مقدس می‌کشاند وظایف و تعهدات اداری.

اولین شهیدی که دادیم علی طالبی بود که در عملیات طریق القدس به شهادت رسید و آخرین‌شان مهدی فلاحت‌پور است که همین امسال "1371" در لبنان شهید شد... و خوب، دیگر چیزی برای گفتن نمانده است، جز آن که ما خسته نشده‌ایم و اگر باز جنگی پیش بیاید که پای انقلاب اسلامی در میان باشد، ما حاضریم. می‌دانید! زنده‌ترین روزهای زندگی یک "مرد" آن روزهایی است که در مبارزه می‌گذراند و زندگی در تقابل با مرگ است که خودش را نشان می‌دهد.”

اواخر سال 1370 "موسسه‌ی فرهنگی روایت فتح" به فرمان مقام معظم رهبری تاسیس شد تا به کار فیلم‌سازی مستند و سینمایی درباره‌ی دفاع مقدس بپردازد و تهیه‌ی مجموعه‌ی روایت فتح را که بعد از پذیرش قطع‌نامه رها شده بود ادامه دهد. شهید آوینی و گروه فیلم‌برداران روایت فتح سفر به مناطق جنگی را از سر گرفتند و طی مدتی کم‌تر از یک سال کار تهیه‌ی شش برنامه از مجموعه‌ی ده قسمتی "شهری در آسمان" را به پایان رساندند ومقدمات تهیه‌ی مجموعه‌های دیگری را درباره‌ی آبادان، سوسنگرد، هویزه و فکه تدارک دیدند. شهری در آسمان که به واقعه‌ی محاصره، سقوط و باز پس‌گیری خرمشهر می‌پرداخت در ماه‌های آخر حیات زمینی شهید آوینی از تلویزیون پخش شد، اما برنامه‌ی وی برای تکمیل این مجموعه و ساختن مجموعه های دیگر با شهادتش در روز جمعه بیسم فروردین 1372 در قتلگاه فکه ناتمام ماند.

شهید آوینی فعالیت‌های مطبوعاتی خود را در اواخر سال 1362، هم زمان با مشارکت در جبهه‌ها و تهیه‌ی فیلم‌های مستند درباره‌ی جنگ، با نگارش مقالاتی در ماهنامه‌ی "اعتصام" ارگان انجمن اسلامی آغاز کرد این مقالات طیف وسیعی از موضوعات سیاسی، حکمی، اعتقادی و عبادی را در بر می‌گرفت او طی یک مجموعه مقاله درباره‌ی "مبانی حاکمیت سیاسی در اسلام" آرا و اندیشه‌های رایج در مود دموکراسی، رای اکثریت، آزادی عقیده و برابری و مساوات را در نسبت با تفکر سیاسی ماخوذ از وحی و نهج‌البلاغه و آرای سیاسی حضرت امام(ره) مورد تجزیه و تحلیل و نقد قرار داد. مقالاتی نیز در تبیین حکومت اسلامی و ولایت فقیه در ربط و نسبت با حکومت الهی حضرت رسول(ص) در مدینه و خلافت امیرمؤمنان(ع) نوشت و اتصال انقلاب اسلامی را با نهضت انبیا علیهم‌السلم و جایگاه آن با جنگ‌های صدر اسلام و قیام عاشوا و وجوه تمایز آن از جنگ‌هایی که به خصوص در قرون اخیر واقع شده‌اند و نیز برکات ظاهری و غیبی جنگ و ویژگی رزم‌آوران و بسیجیان، در زمره‌ی مطالبی بود که در "اعتصام" منتشر شد. در مضامین اعتقادی و عبادی نیز تحقیق و تفکر می‌کرد و حاصل کار خویش را به صورت مقالاتی چون "اشک، چشمه‌ی تکامل". "تحقیقی در معنی صلوات" و "حج، تمثیل سلوک جمعی بشر" به چاپ می‌سپرد. در کنار نگارش این قبیل مقالات، مجموعه مقالاتی نیز با عنوان کلی "تحقیقی مکتبی در باب توسعه و مبانی تمدن غرب" برای ماهنامه‌ی "جهاد"، ارگان جهاد سازندگی، نوشت "بهشت زمینی"، "میمون برهنه!"، "تمدن اسراف و تبذیر"، "دیکتاتوری اقتصاد"، "از دیکتاتوری پول تا اقتصاد صلواتی"، "نظام آموزش و آرمان توسعه یافتگی"، "ترقی یا تکامل؟" و... از جمله مقالات آن مجموعه است. این مقالات بعد از شهادت او با عنوان "توسه و مبانی تمدن غرب" به چاپ رسید این دوره از کار نویسندگی شهید تا سال 1365 ادامه یافت. مقارن با همین سال‌ها شهید آوینی علاوه برکارگردانی و مونتاژ مجموعه‌ی "روایت فتح" نگارش متن آن را بر عهده داشت که بعدها قالب کتابی گرفت با عنوان "گنجینه‌ی آسمانی". او در ماه محرم سال 1366 نگارش کتاب "فتح خون" (روایت محرم" را آغاز کرد و نه فصل از فصول ده‌گانه‌ی آن را نوشت. اما در حالی که کار تحقیق در مورد وقایع روز عاشورا و شهادت بنی‌هاشم را انجام داده و نگارش فصل آخر را آغاز کرده بود به دلایلی کار را ناتمام گذاشت.

او در سال 1367 یک ترم در مجتمع دانشگاهی هنر تدریس کرد، ولی چون مفاد مورد نظرش برای تدریس با طرح دانشگاه هم‌خوانی نداشت، از ادامه‌ی تدریس صرف‌نظر کرد. مجموعه‌ی مباحثی که برای تدریس فراهم شده بود، با بسط و شرح و تفسیر بیش‌تر در مقاله‌ای بلند  به نام "تاملاتی در ماهیت سینما" که در فصلنامه‌ی "فارابی" به چاپ رسید و بعد در مقالاتی با عناوین "جذابی در سینما"، "آینه‌ی جادو"، "قاب تصویر و زبان سینما"و... که از فروردین سال 1368 در ماهنامه‌ی هنری "سوره" منتشر شد، تفصیل پیدا کرد. مجموعه‌ی این مقالات در کتاب "آینه‌ی جادو" که جلد اول از مجموعه‌ی مقالات و نقدهای سینمایی اوست. جمع‌آوری و به چاپ سپرده شد.

سال‌های 1368 تا 1372 دوران اوج فعالیت مطبوعاتی شهید آوینی است. آثار او در طی این دوره نیز موضوعات بسیار متنوعی را شامل می‌شود. هرچند آشنایی با سینما در طول مدتی بیش از ده سال مستندسازی و تجارب او در زمینه‌ی کارگردانی مستند و به خصوص مونتاژ باعث شد که قبل از هرچیز به سینما بپردازد. ولی این مسئله موجب بی‌اعتنایی او نسبت به سایر هنرها نشد. او در کنار تالیف مقالات تئوریک درباره  ماهیت سینما و نقد سینمای ایران و جهان، مقالات متعددی در مورد حقیقت هنر، هنر و عرفان، هنر جدید اعم از رمان، نقاشی، گرافیک و تئاتر، هنر دینی و سنتی، هنر انقلاب و... تالیف کرد که در ماهنامه‌ی "سوره" به چاپ رسید. طی همین دوران در خصوص مبانی سیاسی. اعتقادی نظام اسلامی و ولایت فقیه، فرهنگ انقلاب در مواجهه با فرهنگ واحد جهانی و تهاجم فرهنگی غرب، غرب‌زدگی و روشن‌فکری، تجدد و تحجر و موضوعات دیگر تفکر و تحقیق کرد و مقالاتی منتشر نمود.

مجموعه‌ی آثار شهید آوینی در این دوره هم از حیث کمیت، هم از جهت تنوع موضوعات و هم از نظر عمق معنا و اصالت تفکر و شیوایی بیان اعجاب‌آور است. در حالی که سرچشمه‌ی اصلی تفکر او به قرآن، نهج‌البلاغه، کلمات معصومین علیهم‌السلام و آثار و گفتار حضرت امام(ره) باز می‌گشت. با تفکر فلسفی غرب و آرا، و نظریات متفکران غربی نیز آشنایی داشت و با یقینی برآمده از نور حکمت، آن‌ها را نقد و بررسی می‌کرد. او شناخت مبانی فلسفی و سیر تاریخی فرهنگ و تمدن جدید را از لوازم مقابله با تهاجم فرهنگی می‌دانست چرا که این شناخت زمینه‌ی خروج از عالم غربی و غرب زده‌ی کنونی را فراهم می‌کند و به بسط و گسترش فرهنگ و تفکر الهی مدد می‌رساند. او بر این باور بود که با وقوع انقلاب اسلامی و ظهور انسان کاملی چون امام خمینی(ره) بشر وارد عهد تاریخی جدیدی شده است که آن را "عصر توبه‌ی بشریت" می‌نامید. عصری که به انقلاب جهانی امام عصر(عج) و ظهور "دولت پایدار حق" منتهی خواهد شد.


شهید صیاد شیرازی

سرلشکر شهید صیاد شیرازی در سال ???? در شهرستان درگز در استان خراسان دیده به جهان گشود.

او پس از اتمام تحصیلات ابتدایی و دبیرستان وارد دانشکده افسری و در سال ???? موفق به اخذ دانشنامه لیسانس از آن دانشکده شد.

وی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به‌مدت چندسال در بخش‌های مختلف ارتش به ویژه در غرب کشور به پاسداری از کشور پرداخت و در سازماندهی و فعالیت نیروهای انقلابی در ارتش تلاشی گسترده داشت.

شهید پس از پیام امام خمینی مبنی بر شناسایی نیروهای مخلص ارتش طاغوت، شناخته شد و به خاطر توان بالای سازماندهی‏اش مورد توجه حضرت امام و یاران انقلاب اسلامی قرار گرفت.

وی پس از طی دوره تخصصی توپخانه در آمریکا با درجه ستوان‏یکم و سمت استادی، در مرکز آموزش توپخانه اصفهان به تدریس پرداخت و در همان شرایط به‌عنوان عنصری حزب‏اللهی در جهت ‏سازماندهی نظامیان انقلابی فعالیت خود را آغاز کرد.

تلاش‌های وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ساماندهی ارتش و ساختار نیروهای مسلح متجلّی شد.

از مهم‌ترین اقدامات او پس از پیروزی انقلاب اسلامی، می‌توان به تهیه طرح‌های عملیاتی که منجر به شکستن حصر شهرهای سنندج و پادگان‌های مریوان، بانه و سقز شد، اشاره کرد.

شهر سنندج با تشکیل ستاد عملیات مشترک ارتش و سپاه پاسداران توانست پس از 21 روز مقاومت و دفاع از سوی مدافعان خویش، کاملاً از تصرف و تسلط نیروهای ضد‌انقلاب خارج شود. پس از تحقق و اجرای موفق این طرح‌ها، شهید صیادشیرازی، با 2 درجه ارتقاء، با درجه سرهنگ تمامی به فرماندهی عملیات غرب کشور منصوب شد.

وی در آخرین ماه‌های ریاست‌جمهوری بنی صدر به‌دلیل برخورداری از روحیه انقلابی و مقابله با خیانت‌های او از سمت مذکور عزل شد و پس از آن تا عزل بنی صدر و فرار مفتضحانه او به فرانسه، به دعوت شهید کلاهدوز در ستاد مرکزی سپاه پاسداران به خدمت پرداخت.

سپهبد علی صیاد شیرازی پس از خلع بنی صدر، برای پایان دادن به ناهماهنگی ارتش و سپاه در آن دوران، قرارگاه مشترک عملیاتی سپاه و ارتش را راه‌اندازی کرد و به‌عنوان فرمانده ارشد در آن قرارگاه مشغول به فعالیت شد.

یاد فتح بزرگ

او در مهر ماه سال ???? به پیشنهاد رئیس شورای‌عالی دفاع از سوی امام خمینی به فرماندهی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی منصوب شد. در این منصب فرماندهی نیروهای ارتش اسلام در عملیات‏های پیروزمند ثامن‌الائمه، طریق القدس، فتح المبین و بیت المقدس را بر عهده داشت.

عملیاتی که سرنوشت جبهه‌های اسلام علیه کفر را به پیروزی رقم زد و روند جنگ تحمیلی را در مسیر پیروزی ارتش اسلام قرار داد. وی در ?? تیرماه ???? طی حکمی از سوی حضرت امام خمینی به عضویت‏شورای‌عالی دفاع منصوب شد.

به‌دنبال مسئولیت خطیر شهید صیاد شیرازی در شورای‌عالی دفاع، با درخواست رئیس شورای‌عالی دفاع و موافقت حضرت امام‏خمینی در مردادماه سال ???? مسئولیت فرماندهی نیروی زمینی ارتش به برادر دیگری واگذار شد.

حضرت امام(ره) در حکم فرمانده جدید نیروی زمینی ارتش پیرامون خدمات آن شهید سرافراز چنین فرمودند: «با تقدیر از زحمت‏های طاقت فرسای سرکار سرهنگ صیادشیرازی که با تعهدکامل به اسلام و جمهوری اسلامی در طول دفاع مقدس از هیچ‏گونه خدمتی به کشور اسلامی خودداری نکرده و امید است در آینده نیز در هر مقامی باشد، موفق به ادامه خدمت‏های ارزنده خود شود.»

سپس در ?? اردیبهشت ???? به همراه تعدادی دیگر از فرماندهان ارتش با پیشنهاد رئیس شورای‌عالی دفاع و موافقت امام خمینی به درجه سرتیپی ارتقای مقام یافت.

آن شهید در مهرماه سال ???? به درخواست رئیس ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح و موافقت مقام معظم ‏رهبری و فرماندهی کل‏قوا به سمت معاونت ‏بازرسی ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح منصوب شد.

امیر شجاع سپاه اسلام در شهریورماه سال ???? با حکم فرماندهی معظم کل قوا به سمت جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح منصوب شد. صیاد شیرازی در 16 فروردین ???? همزمان با عید خجسته غدیر با حکم مقام معظم فرماندهی کل قوا به درجه سرلشگری نایل آمد.

نقش او در ایجاد وحدت بین قوای مسلح کشور و نیروهای توانمند دفاعی و مهار دشمن و حفظ تمامیت ارضی کشور و فتح جبهه‌های حق علیه باطل در عملیات‏های ثامن‌الائمه، طریق‌القدس، فتح المبین، بیت‌المقدس و دیگر عملیات‏های پیروزمند تا مرصاد و دفاع از حد و مرز میهن عزیزمان بر کسی پوشیده نیست.

نحوه شهادت

شهید علی صیادشیرازی روز شنبه ?? فروردین ماه ???? در حوالی خانه‌اش مورد سوء قصد عوامل تروریست قرار گرفت و به شهادت رسید.

ساعت ? و ?? دقیقه صبح این روز که تیمسار صیادشیرازی با اتومبیل خود به قصد عزیمت به محل کارش از خانه خارج شده بود، مورد هجوم مرد ناشناسی قرار گرفت و به شدت مجروح شد.

اهالی محل که از این حادثه مطلع شده بودند بلافاصله او را به بیمارستان فرهنگ انتقال دادند که متأسفانه بر اثر شدت جراحات وارده، تلاش پزشکان برای نجات وی بی‌نتیجه بود و او در بیمارستان به شهادت رسید.

به گفته شاهدان مرد تروریست با پوشش لباس رفتگر در حوالی خانه شهید به کمین نشسته بود و تیمسار را هنگام خروج از خانه به رگبار بست.

در این حال شهید صیاد که سوار بر خودرو تویوتای سفید رنگ خود بود مورد اصابت ? گلوله تروریست واقع شد. در پی این حادثه یک سخنگوی گروهک تروریستی منافقین در تماس با خبرگزاری فرانسه در نیکوزیا مسئولیت این جنایت را بر عهده گرفت.

ترور صیاد شیرازی در کارنامه تروریستی منافقین از جهات بسیاری قابل تعمق نشان می‌دهد. ادله ای که منافقین برای این ترور ارائه می‌کنند حاکی است که برای این عمل صرف‌نظر از دلایلی که سازمان به آن اتکا می‌کند باید به‌دنبال دلایل و انگیزه های پنهان دیگری گشت.

دلایل منافقین برای ترور سپهبد صیاد شیرازی در اطلاعیه‌های نظامی‌خود حول سه محور جمع‌بندی شده است؛ نقش صیاد شیرازی در دفاع از تمامیت ارضی ایران در جنگ با عراق، نقش وی در مهار و کنترل غائله کردستان در بدو انقلاب سال ?? و نقش وی در خنثی کردن عملیات موسوم به فروغ جاویدان که منافقین با پشتوانه ارتش عراق خاک ایران را مورد تعرض نظامی‌قرار دادند.

صیاد، صید خصومت‌های گذشته

سرتیپ ? باز نشسته ارتش جمهوری اسلامی مصطفی کهتری که از همرزمان شهید صیاد شیرازی بود در گفتگویی با ایسنا می‌گوید: صیاد کسی بود که تاریخ جنگ از وی انتقام گرفت، خصومت گذشته، صیاد را شهید کرد. واقعا کور کور این کار را انجام دادند.

صیاد می‌توانست راننده، نیروی امنیتی و محافظ داشته باشد ولی از انجام این کار خودداری می‌کرد.

وقتی خدمت ایشان در ستاد کل رسیده بودم اتاقی در نهایت سادگی داشت و در همان جا نیز کار می‌کرد.

فعالیت‌های قبل از شهادت صیاد شامل تدوین تاریخ جنگ بود. ایشان خود این هیات را تحت عنوان معارف جنگ تاسیس کرد؛ فرماندهان را به مناطق عملیاتی می‌برد و به‌صورت عملی معارف جنگ را منتقل می‌کرد.

کهتری با تشریح خاطرات زمان جنگ و عملیات‌ها با صیاد ادامه می‌دهد: در تمام عملیات‌هایی که برنامه‌ریزی می‌شد شخصا از منطقه بازید می‌کرد و از کار مطمئن می‌شد و بعد در جلسات می‌نشست و با قرائت قرآن کار را روحانی می‌کرد.

بخشی از پیام رهبر معظم انقلاب

«...امیر سرافراز ارتش اسلام و سرباز صادق و فداکار دین و قرآن، نظامی مؤمن و پارسا و پرهیزکار، سپهبد علی صیادشیرازی امروز به دست منافقین مجرم و خونخوار و روسیاه به شهادت رسید.

این نه اولین و نه آخرین باری است که دلی نورانی و سرشار از عشق و ایمان و وفاداری به آرمان‌های بلند الهی، هدف تیر خشم و عناد و عصبیت از سوی زمره جنایتکار و فاسدی که ادامه حیات خود را در خدمتگزاری به دشمنان اسلام دانسته‏است، قرار می‏گیرد و دست‏خائن خودفروخته‏ای، نهال ثمربخش انسان والایی را قطع می‌کند. او مانند دیگر مردان حق از روزی که قدم در راه انقلاب نهادند، همواره سر و جان خود را برای نثار در راه خدا روی دست داشتند.

سرزمین‏های داغ خوزستان و گردنه‌های برافراشته کردستان سال‌ها شاهد آمادگی و فداکاری این انسان پاک نهاد و مصمم و شجاع بوده و جبهه‌های دفاع مقدس صدها خاطره از رشادت و از خود گذشتگی او حفظ کرده است.

خطر مرگ کوچک‏تر از آن است که بندگان صالح خدا را از راه او بازگرداند و عشق به منال دنیوی حقیرتر از آن است که در دل نورانی شایستگان جایی بیابد، کوردلان منافق بدانند که با این جنایت‏ها روز به روز نفرت ملت ایران از آنان بیشتر خواهد شد و خون مردان پاکدامن و پارسا هم چون صیاد شیرازی و شهید لاجوردی بدنامی و سیاهرویی آنان را در تاریخ و در دل این ملت همیشگی خواهد کرد...»

از نگاه دیگران

نشریه مالین چاپ فرانسه در سال ???? امیر سرافراز ارتش را این‌گونه توصیف می‌کند: « برای صیاد شیرازی فرمانده نیروی زمینی ارتش ایران، کلید پیروزی به تانک و موشک بستگی ندارد؛‌ بلکه تنها به اعتقاد به خدا بستگی دارد.

قدی کوتاه، نگاهی روشن و دست‌هایی که با انگشتر عقیق صاف روی میز ستاد مشترک روی هم قرار گرفته‌اند.

این متخصص توپخانه که دوره تخصصی خود را در آمریکا گذرانده و امروزه فرماندهی نیروی زمینی ارتش ایران را هدایت می‌کند، از فرمول‌ها نمی‌ترسد.

او با سادگی می‌گوید:‌ «من یک سرباز اسلام هستم.»

هدف او بر سر جای خود نشاندن رژیم مزدور صدام حسین‌ است. او درباره اختلاف و جدایی‌اش از بنی‌صدر می‌گوید: «ما می‌خواستیم برای خدا بجنگیم  ولی او می‌خواست که ما برای او بجنگیم. او مرد تکنیک و سیاست بود. من مرد جهاد و جنگ مقدس بودم.»

صیاد شیرازی، محرک این ارتش شهید‌پرورِ در خدمت‌الله است که تا به حال بسیاری از ناظران بین‌المللی را به اشتباه و انحراف کشانیده است.

صیاد شیرازی به گونه‌ای دل‌رحمانه لبخند می‌زند و پیروزی‌های متوالی ایران را یاد‌آوری می‌کند:«هدف ما اشغال یک سرزمین یا یک شهر خاص نیست  و منظور دفاع از پشت مرزهایمان و یا اشغال تمام عراق نیست. دفاع ما، تا موقعی که هیچ خطری ما را تهدید نکند ادامه خواهد یافت...بگویید که نیروهای واقعی انقلاب اسلامی هنوز آشکار نشده است. ما می‌خواهیم انسان را پاک و خالص گردانیم. آنهایی که کشته می‌شوند می‌دانند که به هرحال پیروز‌مندانه می‌میرند و این مهم است.»