سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شهید کاوه

بسم الله الرحمن الرحیم     شهید محمود کاوه سردار و فرمانده بزرگ تیپ ویژه شهدا د رسال 1340 در یکی از محلات متوسط و بلکه محروم شهر مقدس مشهد(خیابان ضد)، درخانواده ای مذهبی و متدین چشم به جهان گشود و لذا از همان اوان کودکی ارزشها و سنن مذهبی آرام آرام در وجود او شکل می گرفت و دست تقدیر او را برای ایفای مسؤولیت های خطیر فردی و اجتماعی آینده آماده می ساخت، پدرش که از بازاریان خرده پا و متعهد مشهدی به شمار می آمد و می آید از جمله افرادی بود که در دوران اختناق به لحاظ این که مقلد حضرت امام (قدس الله نفسه الزکیه) بود با روحانیون مبارز و برجسته ای همچون حضرت آیت الله خامنه ای، شهید هاشمی نژاد و شهید کامیاب حشر و نشر داشت. او که آگاهانه در تلاش ارتقاء سطح دینی تنها فرزند پسرش بود، محمود کوچک را همراه خویش به مراسم و محافل مذهبی می برد و البته همان محافل و بعدها کلاسها در ساختمان رفیع شخصیت مبارزاتی و خلوص علمی کاوه تاثیرات برجسته ای، بجای گذارد به نحوی که خود شهید از آن خاطرات شیرین گاه و بیگاه یاد نموده و بدانها افتخار می ورزید.     کاوه تحصیلات خویش را با توجه به چنین مقدماتی از دبستان آغاز نمود و با اتمام دوره راهنمایی تحصیلی بنا بر علاقه وافری که به کسب علوم دینی در حوزه های نور و معرفت داشت دروس حوزوی را برگزید و چندی نیز در این وادی به سلوک پرداخت.    باری، اگر چه شهید کاوه بهره های میمونی از دوران کوتاه تحصیل در مراحل مقدماتی حوزه برد ولیکن ظاهرا بدین نتیجه رسیده بود که اگر با اخذ مدرک دوران پایانی دبیرستانی گام در این وادی مقدس بگذارد، مؤفقتر خواهد بود و لذا با این امید که در آینده و بعد از کسب مدرک دیپلم به ادامه دروس حوزوی بپردازد، به تحصیل کلاسیک متوسطه بازگشت.    درکشاکش همین دوران اخیر از زندگی شهید بود که آرام آرام حاصل بیش از یک دهه روشنگری و مبارزه و تلاش و زندان و تبعید حضرت امام (ره) و اصحاب وفادارش، می رفت تا در قالب نهضتی شگرف و اعجاب بر انگیز یعنی انقلاب اسلامی نمودار گردد. شهید کاوه در آن روزگار جوانی پر نشاط، فعال و مذهبی بود، که لحظه ای آرام و قرار نداشت و در تمامی صحنه های انقلاب حضور فعال داشت. زندگی در مرحله ای متوسط و خاکی همچون خیابان ضد و حشر و نشر با طبقات محروم یا متوسط جامعه از وی چهره ای فعال، ورزشکاری خاکی و پر جنب و جوش ساخته بود و همین آمادگی های جسمانی مزید بر تمهیدات روحانی مذهبی بود که ایشان تاب و توان فوق العاده ای در کوران انقلاب از خود نشان می داد. شهید کاوه در آن روزگار با شرکت در کلاسها و محافل درسی مسجد جواد و امام حسن مجتبی، گاه انفرادی گاه به همراه پدر بزرگوار خویش، از هدایتها و تعالیم حضرت آیت الله خامنه ای که در آن روزگار با عنوان(حاج سید علی آقا) قطب مبارزات مردم مشهد به شمار می رفتند، بهره های فراوان برد. او در محضر شهیدان حجه الاسلام هاشمی نژاد و حجه الاسلام کامیاب نیز حاضر می شد و ره توشه های همین تعالیم را با خود به محیط دبیرستان و میان دانش آموزان منتقل می نمود و همین ویژگی ها، مشخصات و دانسته ها بود که وی را به عنوان یکی از محورهای مبارزه در دبیرستان می شناسند.     کاوه در این دوران نوجوانی بیش نبود و حال آن که همه آنان که از نزدیک با وی آشنایی داشتند، می دانند که خود را وقف انقلاب کرده بود وآرامش را برای وی محلی از اعراب نداشت. در پخش اعلامیه های حضرت امام چه در درون دبیرستان و چه در محیط های دیگر تلاش می نمود و در درگیریها با مزدوران رژیم شاه و راهپیماییها به همراه پدر بزرگوارش فعالانه شرکت میجست. چهاراه شهدا، خسروی، میدان شهدا، کوچه ملک، اطراف حرم مطهر، و ....جای در جای خاطرات و تلاشها و مقاومتهای او را به همراه مردم سلحشور مشهد، ثبت و ضبط نموده است و آنان که در حادثه محاصره مسجد الرضا (ع) در خیابان بهار حضور داشتند و تهاجم سبعانه مزدوران نظامی و چماق کش و لجاره های پهلوی را به یاد دارند، اگر قدری عمیقتر به خاطرات خویش رجوع کنند، جوانکی را به یاد می آورند که سوار بر موتور گازی قراضه خویش از میان صف مزدوران رژیم می گذشت و به یکباره شعار مرگ بر شاه و درود بر خمینی سر می داد.    باری، شهید کاوه همچون همه مردم حزب اللهی و شریف مشهد در تمامی عرصه های مقابله با رژیم آدمکش و تا دندان مسلح پهلوی حضوری فعال داشت و لذا با پیروزی انقلاب که او نیز خود را مانند بسیاری دیگر در آن شریک می دانست جهت حفظ و حراست انقلاب اسلامی در خود احساس مسؤولیتی بزرگ می نمود از این رو و بنا برتوصیه های حضرت آیت الله خامنه ای، جزو اولین عناصر مؤمن، متعهد و خدایی اسلامی بود که به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست.    کاوه چریک تیزتک انقلاب ای سرو، زاستواریت باید گفت                                                            وی عشق، زپایداریت باید گفتای فاتح صبح بر بلندای ظفر                                                                از شوکت پاسداریت باید گفت     آری، کاوه با آن آمادگی ها و مشخصات، چون به لباس سبز پاسداری از انقلاب اسلامی درآمد، شوکتی دیگر یافت، اگرچه در اوان ورود وی به سلک پاسداران انقلاب اسلامی، چندان کسی گمان نمی برد که آن پاسدار نوجوان نوخط، روزگاری به سرداری رشید مالک اشتر گونه ای غرور آفرین مبدل خواهد شد و موجبات افتخار و سربلندی انقلاب اسلامی، شهر مقدس و به ویژه خاندان بزرگوارش را فراهم خواهد آورد، سردار بزرگی که هم امروز آزادی و امنیت بخش بزرگی از زر خیزترین مناطق مسلمان و کردنشین کشور اسلامی مان، مدیون و مرهون رشادتها و مجاهدات وی و یاران گمنام دیگرش می باشد، سرداری که ابتدا بسیجی گونه به کردستان رخت بر کشید و پس از چندی به دیگر سرداران شهید سپاه همچون(شهید بروجردی) مسیح کردستان پهلو زد و بیرق فرو افتاده فرماندهی آن بزرگواران عاشق را بر افراشت و جای خالی آنها را پر نمود، سرداری که بعد ازشهادتش عالیرتبه ترین فرماندهان نظامی ارتش و سپاه و بلند مرتبه ترین مسؤولان دفاع مقدس به ارزشهای فوق العادة وجودی وی اعتراف نمودند و پر نمودن خلاء وی را سخت و صعب دانستند.    باری، زندگی نظامی و چریکی کاوه با ورود به سپاه آغاز گردید. او ابتدا شش ماه در سپاه مشهد خدمت نمود و آنگاه که استعداد و علائق رزمی و جهادی وی برای مسؤولان سپاه در مشهد آشکار گردید، برای یک دوره شش ماهه چریکی عازم تهران شد و در بازگشت به امر آموزش نظامی برادران سپاه و بسیج پرداخت. هنوز چندی از دوران تدریس فنون نظامی وی در پادگانهای آموزشی نگذشته بود که طی یک ماموریت شش ماهه جهت حفاظت از بیت شریف حضرت امام رضوان الله تعالی علیه به تهران عزیمت نمود و پس از طی ماموریت خاطره انگیز و شیرینش و با شروع جنگ تحمیلی عازم جبهه های جنوب گردید و البته با توجه به استعدادها و توان رزمی و تخصصی اش در آن بحبوحه بسیار مثمر ثمر واقع شد.    د رآن دوران تعمیم آموزش های چریکی و رزمی در بین آحاد مردم حزب الله، جدا مشهود بود، چه این که در شرایط غافلگیری نیروهای نظامی و دفاعی کشور، ورود مردم به عرصه های نبرد میتوانست معادله نظامی را (همچنان که بعدها شاهد آن بودیم) به نفع جمهوری اسلامی تغییر دهد، و لذا با همه تمایلی که شهید به ماندن در جبهه های نبرد داشت، بار دیگر برای آموزش برادران سپاه وبسیج به مشهد فراخوانده شد و در زمینه آموزش بار دیگر مشغول گردید، ولیکن جان بی تاب آن چریک کار آزموده و معتقد (اگر چه در حال آموزش نظامی و تمهید و مسلح نمودن بسیجیان و پاسداران بود) در شهر آرام نمی‌گرفت و لذا به هر قیمتی که شده در تلاش بود تا خود را به عرصه های خون و آتش برساند و از شرافت میهن حسین(ع) پاسداری کند.    بدین ترتیب بود که قفس شهر را تحمل نیارست. این بار عازم دیار محروم، مظلوم و گروهک گزیده و جنگ زده کردستان گردید. کردستان در آن زمان دچار مشکلات و شرایط تحمیلی فوق العاده ای بود. از یک سوتمام نوار مرزی کردستان درگیر با جنگی نابرابر و تحمیلی میان استکبار جهانی به مزدوری رژیم بعث عراق با مدافعان مظلوم جمهوری اسلامی بود و از دیگر سو، چپ نماهای آمریکایی و روسی از فرصت به دست آمده پس از پیروزی انقلاب به ویژه زمینه های موجود در منطقه که بر اثر اهمال و عملکردهای به شدت ضعیف و بعضا مشکوک برخی عناصر منتخب دولت موقت در آن منطقه، سوء بهره برداری تمام نموده و به آشوب و نا امنی تحت عنوان استقلال طلبی و خود مختاری دامن می زدند. در این میان تنها و تنها برادران رشید سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بودند که به مدد پشتیبانی اندک ارتش (که در آن شرایط و با وجود عناصری همچون بنی صدر و ژنرالهای ابقاء شده شاه، از کارایی چندانی برخوردار نبود) توانستند تا حدودی در مقابل موج فراگیر تبلیغات و تهاجمات ضد انقلاب که بعضا برخی از مردم منطقه را نیز فریفته بود، مقاومت نموده و حداقل حوزه های کوچک تحت نفوذ و ماموریت خویش را حفظ نمایند.     بدینگونه بود که شهید کاوه به عنوان کادر نیروهایی که از استان خراسان جهت آزادسازی شهر بوکان عازم کردستان بودند راهی کردستان گردید.    او در بدو ورود به کردستان به عنوان فرمانده یک گروه 12 نفره برگزیده شد و سپس با لیاقتها و شجاعتهایی که از خود نشان داد به عنوان مسؤول گروهان ضربت سپاه سقز منصوب گردید. بعد از چند عملیات غافلگیر کننده به فرماندهی عملیات سپاه سقز نائل آمد. در این زمان بود که با ناباوری همگان همراه تعداد بسیار قلیلی نیرو در عین کار شکنی های بنی صدر و باند نفوذی اش عملیات آزادسازی مرز بسطام را با شهامت غیر قابل وصفی طرح ریزی و چهل و پنج کیلومتر جاده مرزی را طی یک مرحله و در عرض بیست و چهار ساعت در قلب منطقه تحت نفوذ ضد انقلاب به همراه دیگر یارانش آزاد کرد، با انجام این عملیات یکی از راههای مهم ارتباط تغذیه ضد انقلاب داخلی با بعثیون متجاوز بسته شد و تعداد زیادی از آنان نابود شدند. این عملیات نه برای بعثیون و عمال داخلی شان(که در مقابل تهاجم غافلگیر کننده او جز تسلیم و یا نابودی راهی نداشتند) و نه برای نیروهای خودی، به راحتی قابل باور نبود و این عملیات موفق در آن شرایط که گاه با اصل پیروزی های به دست آمده را مورد تردید قرار می دادند! ودر آن زمان که سپاه از طرف بنی صدر و دار و دسته خائنش به عدم تخصص در جنگ متهم می شد اهمیت فوق العاده ای داشت. کاوه نیز از یورش تبلیغاتی آنها در امان نبود. اما این کارشکنیها و تبلیغات سوء در روحیه خلل ناپذیر کاوه کوچکترین اثری نداشت، بلکه با همکاری تنی چند از برادران متعهد از جمله سرتیپ صیاد شیرازی (که در آن زمان درجه سرگردی داشت) نقشه آزادسازی بوکان را طرح ریزی کردند. نقشه ای که باز هم با کارشکنی های بنی صدر خائن و باندش عملی نشد و به دنبال آن سرگرد صیاد شیرازی را توبیخ و بعد از خلع یک درجه از فرماندهی عملیات لشگر کردستان بر کنار کردند. این دسائس البته هیچ گونه خللی در اراده کاوه جهت پاکسازی و حاکمیت نظام جمهوری اسلامی در کردستان به وجود نیاورد بلکه با به کار بندی فنون تاکتیک رزم در شب، ضد انقلاب را در تنگنای سختی قرار داد که شاید بتوان او را بنیان گذار استفاده از این تاکتیک درکردستان دانست.    عملیاتهای پی در پی که از سوی وی طرح ریزی و اجرا می شد عرصه را بر ضد انقلاب تنگ ساخت تا جایی که بالا خره در مرحله اول برای زنده یا مرده کاوه سیصد هزار تومان و در مرتبه دوم برای سر او نیم میلیون جایزه تعیین نموده و تیمهای متعددی جهت ترور او مامور شدند که به لطف اللهی هیچ کدام موفق به انجام نیت شوم خود نگردیدند. این عمل نشان از دلهره ای بود که کاوه در قلب ضد انقلاب کردستان ایجاد کرده بود .    در این مدت با همه کار شکنی ها و تهدیدها دو بار تا آستانه آزاد سازی شهر بوکان پیش رفت و 17 کیلومتر از جاده سقز به بوکان را پاکسازی کرده و آزاد ساخت. هر جا نام کاوه در میان بود ضد انقلاب از ترس به مخفی گاهها می گریخت، آنها خوب می دانستند که در مقابل شجاعت، جسارت، کاردانی و تدابیر خاص عملیاتی و ایمان شگرف او تاب مقاومت ندارند در این زمان بود که جسارتهای بنی صدر از حد می گذشت و لذا با عزل وی اولین اقدام شهید کاوه آزاد سازی شهر بوکان بود، که به فرماندهی سردار شهید ناصر کاظمی صورت گرفت.     از این زمان به بعد موج پاکسازی جدی و همه جانبه کردستان با همت شهید محمد بروجردی، شهید ناصر کاظمی و شهید محمود کاوه هر چه کوبنده تر آغاز گردید. عملیات بعدی با وجود آغاز فصل زمستان در محور استراتژیک و مرزی بانه به سردشت به اجرا در آمد، هدف این عملیات شکستن محاصره شهر سردشت و ایجاد ارتباط بین سردشت و دیگر شهرهای کردستان از طریق راه زمینی بود. در این عملیات شهید کاوه به عنوان مسئول محور حماسه هایی آفرید که ذکر همه آنها میسر نیست و بالا خره نیز این عملیات به آزادسازی جاده بانه به سردشت و شکستن محاصره شهر سردشت منجر شد همچنین در این عملیات، زمینه تشکیل تیپ ویژه شهدا نیز فراهم گردید زیرا برادرانی مانند شهید بروجردی و شهید کاظمی با شهید کاوه، شهید گنجی زاده و شهید قمی بیشتر آشنا شده و اسکلت بندی تیپ را با انتخاب نیروهای زبده و ورزیده این عملیات پی ریختند.    از اوایل سال61 به همت همین برادران، تیپ ویژه شهدا جهت پاکسازی و انهدام کامل بقایای ضد انقلاب از کردستان تاسیس گردید.    خبر تاسیس این تیپ و اینکه شهید کاوه به عنوان فرمانده عملیات تیپ در نظر گرفته شده مانند توپ در کردستان صدا و ضد انقلاب را دچار هراس و یاس کامل نمود. رادیوهای بیگانه نیز طبق معمول با پخش اکاذیب سعی در مخدوش ساختن تیپ ویژه شهدا نمودند، به عنوان نمونه رادیو عراق گفت: ایران چند نفر از پاسداران خود را به اسرائیل فرستاده تا طی یک دوره شش ماهه جهت سرکوب خلق کرد آموزشهای مخصوص را فرا گیرند !!    رادیوهای دیگر نیز با تعابیری کم و بیش این چنین از تاسیس تیپ ویژه شهدا که به یاد و بزرگداشت شهدای مظلوم کردستان چنین نام گرفته بود خبر دادند.     آری، تیپ ویژه شهدا با داشتن سردارانی اینچنین کار آزموده، شجاع، پرتحرک، و سلحشور که تا نیل به هدف، دمی آسایش و راحت را بر خود حرام کرده بودند، توانست در مدتی کوتاه تشکیل شده و فتوحات خود را همزمان با پیروزیهای بزرگ رزمندگان اسلام در جبهه های جنوب آغاز نماید.    اولین عملیات تیپ ویژه شهدا آزادسازی سد استراتژیک بوکان و جاده 47 کیلومتری آن بود که در آن زمان به وسیله ریاست محترم مجلس شورای اسلامی حجه الاسلام والمسلمین هاشمی رفسنجانی و مهندس میر حسین موسوی نخست وزیر به عنوان یک پیروزی مهم و تعین کننده علیه ضد انقلاب داخلی ستوده شد.    بعد از آن بلا فاصله عملیات آزادسازی جاده صائین دژ به تکاب آغاز شد. این عملیات هم با پیروزی کامل، بار دیگر ضد انقلابیون خائن را مستاصل نمود.    آوازه تیپ ویژه شهدا فرماندهان و عملیاتهای شگفت آورش آنچنان ضد انقلاب را متحیر ساخت که به کلی روحیه خود را از دست داده و در مقابل هر یورش رزمندگان اسلام خصوصا اگر مطلع می شدند که تیپ ویژه شهدا در مقابلشان قرار دارد و یا کاوه فرماندهی عملیات را به عهده دارد، فرار را بر قرار ترجیح داده و می دانستند که مقاومت در مقابل کاوه بر ایشان جز خسارت و انهدام فایده ای در بر نخواهد داشت. به همین علت تیپ ویژه سعی داشت ضد انقلاب را از حضورش در مناطق مورد نظر برای اجرای عملیات غافل نگه دارد تا در یک مصاف رو در رو ضربات کوبنده خود را پیش از فرار بر آنان وارد سازد.     پس از آزاد ساختن جاده صائین دژ به تکاب، تیپ ویژه شهدا در یک عملیات حیرت انگیز دیگر، منطقه کلیه واشتوزنگ را در یک مرحله پاکسازی کرد، به طوری که ضد انقلاب مجبور شد زندان خود را در منطقه تخلیه کرده و به طرف خاک عراق عقب نشینی نماید.    در چنین شرایطی تیپ ویژه شهدا با سازمان منسجم و تجربه های به دست آمده از عملیاتهای متعدد و بزرگ قبلی و به کار گیری تاکتیکهای جنگ چریکی و سرعت عمل در غافلگیری دشمن، توان آن را یافته بود تا ضربه اساسی را که پایان دهنده فتنه ضد انقلاب باشد به آنها وارد سازد. در این راستا طرح و برنامه آزادسازی محور استراتژیک مرزی پیرانشهر به سردشت که قطب سیاسی، نظامی به شمار آمده و مرکزیت ضد انقلاب در آن قرار داشت ریخته شد. انجام این عملیات به منزله در هم شکستن ستون فقرات ضد انقلاب در کردستان بود، البته همه کسانی که دست اندرکار مبارزه با ضد انقلاب در کردستان بودند پاکسازی این محور را بس مشکل و حتی محال دانسته با توجه به در پیش بودن فصل سرما و زمستان، انجام عملیات را گاه بیهوده و خطرناک می دانستند در حالیکه شهید کاوه به اتفاق دیگر بنیانگذاران تیپ ویژه شهدا عزمی جزم برای انجام این عملیات داشته و بر این اعتقاد بودند که دشمن را نباید لحظه ای مهلت داد و لذا با توکل به خدا عملیات آزادسازی محور پیرانشهر سردشت را آغاز کردند. در این عملیات ضد انقلاب نیز تمامی توان خود را علیه تیپ ویژه شهدا بسیج کرد و حتی بعثیون عراق به آنها کمک کردند و در عین حال سه ماه جنگ مداوم و شانزده مرحله عملیات مؤفقیت آمیز به آزادسازی محور پیرانشهر سردشت و الحاق نیروهای این دو شهر، در هم کوبیده شدن مرکز تیمهای ضد انقلاب و انهدام مرکز رادیویی آنها، آزادسازی ارتفاعات استراتژیک مرزی منطقه مانند آلواتان و جاسوسان و آزادسازی زندان دوله‌تو و انهدام ادوات و امکانات فراوان آنها و کشتن بیش از 750 نفر از ضد انقلاب و آزادسازی بیش از 120 کیلومتر جاده انجامید و عملیات به پیروزی کامل رسید.    این فتح بزرگ به منزله فتح الفتوح نبردهای کردستان بوده و انعکاس جهانی آن با سیل دروغ و بهتان رادیوهای بیگانه جهت خدشه دار ساختن این واقعیت همراه بود. نقش اصلی و اساسی در این عملیات را شهید محمود کاوه بر عهده داشت، زیرا در طی مرحله اول و دوم عملیات اولین و دومین فرمانده تیپ ویژه شهدا، برادر ناصر کاظمی و برادر محمد گنجی زاده به فیض شهادت نائل آمدند و از آن به بعد فرماندهی عملیات را شهید کاوه به عهده گرفت و نگذاشت که این شهادتها حتی لحظه ای روند عملیات را کند یا متوقف سازد. حتی زمانی که معاونش برادر عباس ولی نژاد در مرحله ما قبل آخر به شهادت رسید هیچگونه خللی در اراده آهنیش جهت پاکسازی محور راه نیافت و در زیر بارش برف شدید به عملیات ادامه داد چه اینکه به خوبی می دانست که پیام تمام آن خونهای پاک، تاکید بر ادامه روند ریشه کن سازی ضد انقلاب از کردستان است.    تعداد عملیاتهایی که به وسیله شهید کاوه علیه ضد انقلاب فرماندهی شده آنقدر زیاد است که ذکر نام تمامی آنها در اینجا میسر نیست.    شهید کاوه،پس از به نتیجه رساندن زحمات مظلومانه چریکهای مجاهد اسلام در کردستان، جهت تحقق بخشیدن به سخن حضرت آیت الله خامنه ای که فرموده بودند: تیپ شهدا فقط تیپ کردستان نیست بلکه تیپ نیاز و دعوت به مبارزه است. برای به کارگیری تیپ در عملیاتهای ویژه برون مرزی اصرار داشت تا با استفاده هرچه بیشتر از تخصص های پارتیزانی در زمینه جنگ ایران و عراق ضربات کوبنده ای به رژیم بعث عفلقی وارد سازد.    بدین ترتیب در سال 62 تیپ ویژه در اولین عملیات برون مرزی خود(والفجر2) شرکت کرد و از آن به بعد در عمده عملیاتهای برون مرزی چون والفجر 3 ـ والفجر 4 ـ عملیات بدرـ قادرـ والفجر9 ـ شرکت فعال و افتخار آفرین داشت. شهید کاوه همیشه راهگشای عملیاتها بود، هر جایی که کار گره می خورد او گره گشا بود هر کجا که از عزم وارده رزمندگان کاسته می شد، اراده پولادین شهید کاوه به همه آن عزیزان روحیه ای تازه می بخشید