شهید ولیالله چراغچی
نام پدر :غلامرضا
تاریخ شهادت : 18/1/1364
محل تولد :خراسان /مشهد
طول مدت حیات :27
محل شهادت :بیمارستان
مزار شهید :بهشت رضا(ع)
پاییز سال 1337 برای خانواده مشهدی «چراغچی» رنگی از بهار داشت. آن خانه که مدتها منتظر تولد فرزندی بود، با ولادت نوزاد، چراغان شد. پدر بزرگ او را «ولیالله» نامید و با لبخند گفت: «او ولیالله است و به شیوه اولیاء خدا زندگی خواهد کرد.» کودکی گذشت و خانواده، او را در یکی از مدارس مذهبی شهر مشهد ثبت نام کردند. ولیالله قاری خوش صدای مدرسه نقویه، پا به دوره متوسطه نهاد. در همین ایام، روح کنجکاو و حقطلبش با مصائب عمیق و جراحات اجتماع آشنا شد و او را به مبارزه علیه رژیم ستمشاهی برانگیخت. در این راه با استعانت از رهنمودهای علمای مبارز مشهد، پرتوان به پیش میرفت تا جاییکه در تصرف ساختمان نیروی پایداری (ساختمانی که نیروهای وابسته به رژیم را سازماندهی میکرد) نقش فعال ارائه نمود. در همین روزها بود که بارقه آشنایی با محمود کاوه در قلبش درخشید و این دوستی تا وصل الیالله ادامه یافت. انقلاب به پیروزی رسید و با صدور فرمان امام، مبنی بر تشکیل بسیج و سپاه، ولیالله چراغچی به عنوان بهترین مربی آموزش و تاکتیک به صورت تمام وقت در خدمت جوانان پرشور مشهد قرار گرفت. توطئه اجانب، روزهای خوش پیروزی را دستخوش جنگ کرد و ولیالله که در آن ایام دانشجوی رشته ریاضی دانشگاه بیرجند بود، راهی سنگر دفاع از میهن گردید و خلوص و نبوغ سرشارش، به زودی او را در زمره فرماندهان درآورد. رملهای تشنه چزابه و تپههای روان نبحه هنوز تصویر رشادتهای او را در سینه نگاه داشتهاند. او همیشه میگفت: «دوست دارم ترکشی به سرم بخورد و قشنگ به شهادت برسم.» سرانجام در یکی از ساعتهای سخت عملیات بدر ترکشی به سرش اصابت کرد و پس از 22 روز بیهوشی همانگونه که آرزو داشت، قشنگ شهید شد.