شهیدان
شهید علم الهدی
در سال 1337 در خانواده مجاهد بزرگ آیت الله سید مرتضی علمالهدی دیده به جهان گشود.
از 6 سالگی به فراگیری قرآن پرداخت. وی بسیار اهل مطالعه بود. در دبیرستان با تشکیل انجمن اسلامی و سخنرانی فعالیتهایی خود را آغاز نمود. در سال 1356 در رشته تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد تحصیل خود را ادامه داد. در دوران دانشجویی علاوه بر تحصیل، در رشته تاریخ دانشگاه مشهد به تدریس نهجالبلاغه، عقاید و تاریخ اسلام میپرداخت. وی از مبارزان دوران ستمشاهی بود و در شهرهای مشهد، کرمان و اهواز فعالیت سیاسی انجام میداد و در سنین 14 تا 21 سالگی چند بار توسط رژیم ستمشاهی، زندانی و شکنجه شد.
از جمله اقدامات او در زمان طاغوت تشکیل سازمان موحدین بود، این سازمان با هدف مبارزه مسلحانه برای سست کردن بنیانهای رژیم منفور پهلوی، به دور از تئوریهای گروهها و سازمانهایی که مبنای علمی آنها از تئوریهای مارکسیستی نشات میگرفت، برنامههای خود را در تحقق بخشیدن فرامین حضرت امام (ره) تنظیم نمود و حرکتی نو را از اواخر سال 1356 شروع کرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی عضو اولین شورای تشکیل دهنده سپاه پاسداران در خوزستان بود. قبل از شروع جنگ وقت خویش را صرف امور فرهنگی مینمود.
از اوایل جنگ در اهواز مستقر بود و سازماندهی بسیجیان اعزامی از سراسر کشور به جبهههای نبرد را به عهده داشت. پس از گذشت دو ماه از جنگ نقطه حساس مرزی یعنی هویزه را برای خود انتخاب کرد و برای تشکیل سپاه پاسداران و سازماندهی عشایر عازم این منطقه شد.
او و جمعی از دانشجویان پیرو خط امام در حماسه هویزه (16 دی ماه 1359) به دریای تانکهای دشمن که آنها را محاصره کرده بودند حملهور شدند.
حسین پس از شهادت همرزمانش با فریاد الله اکبر، آخرین گلولههای باقیمانده آرپیجی را به سوی دشمن شلیک نمود و چند تانک مهاجم را منهدم کرد، اما با تمام شدن مهمات و تنگتر شدن حلقه محاصره، چون مولایش امام حسین (ع) به شهادت رسید و جان به جان آفرین تسلیم نمود. |
شهید مجید بقایی
در بهمن ماه سال 1337 ه.ش. در خانوادهای معتقد و مذهبی در شهر بهبهان چشم به جهان گشود. هیچکس نمیتوانست عظمت روحی نوزاد ناتوان آن روز را در 22 سال بعد شاهد باشد، گرچه از همان ابتدا با رفتار متینش در خانواده و علاقهاشبه مسائل مذهبی و رعایت آنها در سنین 10-12 سالگی رشد فکری و فرهنگی او مشخص و نمایان گردید.
از تکبیر گفتن در مسجد محل آغاز کرد و تا آخر عمر از مسیر اسلام و پیروی از روحانیت متعهد خارج نشد. هوش سرشار و استعداد بالای وی باعث شد تا تحصیلات کلاس پنجم و ششم (نظام قدیم) را در عرض یک سال در یکی از مدارس بهبهان بگذارند و سپس رشته ریاضی را برای ادامه تحصیل در دبیرستان انتخاب کند.
پس از سپری کردن تحصیلات دبیرستان و گذراندن کنکور، در رشته مهندسی شیمی دانشگاه اهواز پذیرفته شد، اما این رشته نظرش را تامین نکرد و گفت: من باید کاری را به عهده بگیرم که واقعاً بتوانم خدمت به این مردم مستضعف بکنم. به همین دلیل سال آخر دبیرستان را مجددا طی کرد و دیپلم رشته طبیعی را اخذ نمود و این بار پس از شرکت در کنکور، در رشته فیزیوتراپی دانشگاه اهواز قبول شد.
علاوه بر درس، مجید را میتوان یکی از فعالترین دانشآموزان دبیرستان در زمینههای مختلف ورزشی، سیاسی، دینی و اجتماعی دانست.
فعالیتهای سیاسی – مذهبی
در سال 1354، فعالیتهای او در دانشگاه شکل گرفت و تماسهایش تشکیلاتی شد. وی برای مبارزه با رژیم شاه نقش تعیین کنندهای را در رهبری مبارزات دانشجویی دانشگاه اهواز و غیر دانشگاهیان به عهده گرفت. در سالهای 55 و 56 که مبارزات ملت مسلمان به اوج خود نزدیک میشد او از عناصر هدایت کننده تظاهرات علیه رژیم بود.
در همین هنگام با برادران گروه منصورون ارتباط بیشتری برقرار کرد. فعالیتهای این گروه در بهبهان عبارت بود از: آگاهی دادن به مردم، متشکل کردن برادران حزب الله، انجام عملیات نظامی علیه عمال رژیم شاه و ...
در بدو تشکیل این گروه وارد شاخه نظامی شد و رهبری برخی عملیات مسلحانه را در آن زمان به عهده گرفت.
او حتی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی برای جلوگیری از اقدامات احتمالی چماق به دستان شاه، تیمهای گشتی را برای حفظ و امنیت شهر و نوامیس مردم سازماندهی کرد و با همکاری برادران دیگر طرح تشکیل تعاونیهای امام را برای تامین مایحتاج مردم ارائه داد.
شهید بقایی نسبت به اصالت حرکتهای انقلابی تعصب داشت و در جریان انقلاب، در همه صحنهها فعالانه شرکت میکرد و با هوشیاری خاصی ترفندهای دشمنان اسلام بویژه منافقین را شناسایی و در جهت خنثی نمودن آنها اقدام مینمود.
نقش شهید پس از انقلاب اسلامی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در دادگاه انقلاب اهواز مشغول به کار شد.
شهید بقایی در خنثی کردن و سرکوبی توطئه آمریکایی خلق عرب (که در خوزستان راهانداخته بودند) نقش چشمگیری داشت، به طوریکه با زحمات و فداکاریهای او، ضربات شدید و مهلکی به این گروه دستنشانده وارد شد.
کار نظامی او پس از انقلاب هم ادامه داشت. فعالیتش را در این زمینه با حضور در کمیته و شهربانی آغاز کرد و اقدامات همه جانبهای را در جهت به دام انداختن سرسپردگان رژیم پهلوی که در آن زمان متواری بودند، انجام داد.
در کنار این فعالیتها او معتقد بود که جامعه بعد از پیروزی انقلاب احتیاج به کارهای فرهنگی دارد. به همین خاطر به تشکیل کانون نشر فرهنگ اسلامی در بهبهان پرداخت، که فعالیتهای این کانون در زمینههای فرهنگی – تبلیغی شهر بسیار موثر بود.
شهید بقایی به علت تبحر و ذوقی که به کارهای تبلیغاتی داشت در زمینه تهیه پوستر، نوار سخنرانی، فیلم، ویدیو، طراحی، نقاشی و خطاطی وارد عمل شد و نمایشگاهی از جنایات رژیم شاه و اسناد ساواک در شهر بهبهان را به نمایش گذاشت. او خود طراح و خطاط زبردستی بود و با خط زیبایش، احادیث اهل بیت عصمت و طهارت (ع) را مینوشت و بر در و دیوار شهر نصب میکرد.
با گذشت مدتی از پیروزی انقلاب اسلامی به دانشگاه رفت و هنگامی که بنا به فرمان حضرت امام (ره) در خرداد سال 1358 جهاد سازندگی تشکیل و به عضویت جهاد بهبهان درآمد و مدتی در آنجا مشغول فعالیت بود.
وی تا اوایل جنگ تحمیلی تقریباً با همه ارگانهای انقلابی در ارتباط بود و با حضور فعالانه خود و ارائه راه حلهای ابتکاری باعث حفظ روح امید، تحرک و نشاط در همگان میشد.
پیش از آغاز جنگ تحمیلی به توصیه سردار محسن رضایی (فرمانده محترم کل سپاه) به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و در واحد روابط عمومی (تبلیغات – انتشارات) سپاه امیدیه به فعالیت مشغول شد. با تشکیل دفتر هماهنگی و تحقیق و بازرسی در سپاه خوزستان و انتخاب شهید دقایقی به عنوان مسوول این دفتر، وی جهت همکاری با ایشان به اهواز منتقل شد.
حضور در جبهه های دفاع مقدس
ماههای اول جنگ بود که ایشان از طرف فرماندهی کل سپاه به عنوان نماینده سپاه در اتاق جنگ (که در آن زمان جلساتش در لشکر 92 زرهی اهواز تشکیل میشد) معرفی گردید.
یکی از فعالیتهای مهم او تلاش در جهت هماهنگی بین سپاه و ارتش بود. با اینکه بنیصدر خائن در این مورد به انحای گوناگون کارشکنی میکرد اما او در این ماموریت، به خوبی کارها و وظایف محوله را پیگیری مینمود.
اواخر آبان ماه سال 1359 به ایشان ماموریت داده شد برای جلوگیری از هجوم دشمن که قصد تسخیر جاده شوش را داشت و در آن موقع در 3 کیلومتری آن مستقر شده بود، به شهرستان شوش برود. ابتدا در کنار برادر مرتضی صفار، سپاه آنجا را سازماندهی کرد و مدتی بعد مسوولیت سپاه شوش به عهده ایشان گذاشته شد. در این مسوولیت ایشان علاوه بر طراحی عملیات و نبردهای موفق علیه دشمن که در قالب گروههای رزمی کوچک به اجرا در میآمد، به برادر دقایقی نیز در تشکیل آموزشگاه فرماندهی دسته، گروهان و گردان کمک میکرد.
بتدریج که سیاست جنگی نیروهای خودی از حالت تدافعی به تهاجمی تغییر یافت، به همین نسبت نیز نقش ایشان در صحنههای نبرد جدیتر از هر زمان شد و در مقاطعی از جمله عملیات طریق القدس (فتح بستان) وی مانند یک رزمنده تکاور وارد عمل گردید.
از آن پس به دلیل روح بلند و اشتیاق فراوانش برای درگیر شدن مستقیم با دشمن و لیاقت و شایستگیهایی که در زمان فرماندهی سپاه شوش از خود نشان داده بود، از طرف فرماندهی کل سپاه به عنوان فرمانده قرارگاه لشکر فجر برگزیده شد.
شهید بقایی در عملیات فتح المبین به عنوان فرمانده قرارگاه فجر در طرحریزی و هدایت یگانهای عمل کننده جهت آزادسازی ارتفاعات ابوصلبی خات (سایت رادار) نقش بسیار موثر و مهمی داشت. در واقع آزادسازی این محور حساس و با اهمیت با همکاری و هماهنگی و هدایت مناسب این شهید بزرگوار و شهید حسن باقری در فرماندهی قرارگاه نصر محقق شد.
در شناسایی و طراحی عملیات بیت المقدس در کنار شهید حسن باقری همچون دیگر نبردها نقش بهسزایی داشت. در این عملیات او با برنامهریزی دقیق و هماهنگ، توانست نیروهای تحت امر خود را با همیاری برادران جان برکف هوانیروز از شمال فکه به جنوب انتقال داده و به علت شایستگی بالایی که از خود در سمت فرماندهی لشکر نشان داد، قرارگاه تحت فرماندهی ایشان (فجر) در کنار قرارگاههای نصر و فتح، مسوولیت شکستن حصر دفاعی خرمشهر را به عهده گرفت و با عنایت الهی هر سه قرارگاه با نبرد دلاورانه تاریخی و با هماهنگی کامل، خونین شهر را به دامان میهن اسلامی بازگرداند.
ایشان پس از عملیات رمضان به سمت معاونت شهید باقری در فرماندهی قرارگاه کربلا منصوب شد. بعد از عملیات محرم بود که شهید بقایی پس از آنکه شهید باقری جانشین یگان نیروی زمینی سپاه گردید، مسوولیت قوای یکم کربلا را به عهده گرفت.
ویژگیهای اخلاقی
زندگی پرافتخار این شهید بزرگوار پیوسته قرین با عبادت و زهد و خداجویی بود، او از کودکی به مسائل مذهبی علاقمند بود و چند سال قبل از اینکه به سن تکلیف برسد، نماز میخواند و روزه میگرفت و احکام دینی را به خوبی عمل میکرد.
از کودکی با مسجد مانوس بود و به طور فعال در جلسات قرائت قرآن شرکت میکرد و توجه زیادی به دعا و زیارت ائمه اطهار (ع) داشت، آنقدر برای ذکر مصائب اهل بیت (ع) اهمیت قائل بود که میگفت: همین مراسم روضهخوانی ما را نگه داشته است.
برای اقامه نماز اهمیت فوق العادهای قائل بود. همواره تلاش میکرد نماز به جماعت خوانده شود. در هنگام بجا آوردن فریضه نماز آنقدر خشوع داشت که وقتی برادران همرزمش که او را در آن حال میدیدند به حالش غبطه میخوردند.
شهید بقایی علاقه زیادی به حضرت امام خمینی (ره) و روحانیت داشت و فقط با حرکتهایی که در خط امام بود و با کلام روحانی معظم له مطابقت داشت، همراهی میکرد.
معتقد بود که گروهگرایی برای انسان تعصب و عجز فکری بوجود میآورد و میگفت: شما فقط ببینید حضرت امام خمینی (ره) چه میگوید، از آن تبعیت کنید.
در مبارزات سیاسی – مذهبی هرگز خودسرانه عمل نمیکرد و سعی بر این داشت که مبارزاتش در مسیر مکتب باشد، در واقع، انقلابی بودن مجید با مکتبی بودنش قرین بود. و سعی میکرد در زندگی، کار و مبارزه، با جواز شرعی عمل کند.
شهید بقایی علاقه عجیبی به نیروهای بسیج مردمی داشت و هرجا مشکلی پیش میآمد از آنها دفاع میکرد. رفتار او با نیروهای بسیجی آمیخته با ملاطفت و مهربانی بسیار بود. با آنها نشست و برخاست میکرد و با آنها غذا میخورد. بارها مشاهده میشد وقتی در مسیرش بسیجیها را میدید، از ماشین پیاده شده و با آنها مصافحه میکرد. او میگفت: یکی از رمزهای موفقیت ما قدردانی از نیروهای مردمی است.
تیمسار دریادار شمخانی (فرمانده محترم نیروی دریایی) در این مورد میگوید:
اصلاً مجید خودش یک بسیجی بود. اگر میخواستید بدانید بسیجی چه کسی است باید سراغ مجید میرفتید. البته بسیج به مفهوم از جان گذشته، به مفهوم عاشق ولایت و حضرت امام خمینی (ره)، به مفهوم منتظر امام زمان (عج)، به مفهوم ذوب شده در خط امام حسین (ع). پاسداران فراوانی هستند که بسیجیاند و یکی از این پاسدارها مجید بود.
شهید بقایی از جمله کسانی بود که هیچ گاه خود را در میان عناوین و مقامها گم نکرد و شخصیت والای الهیاش را به این مسائل نفروخت. او با تمام امکاناتی که میتوانست در اختیار داشته باشد، فردی بسیار قانع، متواضع، باوقار، منصف و کم توقع بود.
سردار فرماندهی محترم کل سپاه در توصیف ایشان چنین گفتهاند :
شهید بقایی اسوه تقوی بود و تقوای ایشان در جبهههای جنگ مشخص و روشن و زبانزد خاص و عام بود. از جمله فضایل خوب و زیبایی که ایشان داشت این بود که حتی در بین راه که وقت نماز میرسید از ماشین پیاده میشد و نماز را به موقع (ولو در کنار جاده) میخواند.
نمازهای شب و دعاهای خاص ایشان و آن اخلاق و حجب و حیای خاصی که در قیافهاش نهفته بود از او یک اسوه تقوی بوجود آورده بود و هنوز هم که هنوز است از شهدا اسوه ما مجید بقایی است.
آنقدر به فکر قیامت بود که هرگاه در جلسات سخنرانی از عقوبت خدا سخن گفته میشد اشک میریخت. شهید بقایی تاکید و اصرار خاصی بر خواندن دعای عهد در هر روز داشت و مستحبات و واجبات خود را به دقت انجام میداد.
با قرآن انس عجیبی داشت. همواره یک جلد قرآن کوچک با خود به همراه داشت و در هر فرصتی به تلاوت آیات آن میپرداخت و سعی داشت آن را حفظ کند.
نحوه شهادت
قبل از عملیات والفجر مقدماتی قرار شد که عدهای از مسوولین و فرماندهان نظامی جنگ، دیداری با حضرت امام خمینی (ره) داشته باشند، اما شهید بقایی گفته بود که باید برای شناسایی این عملیات در منطقه بمانیم، به همین دلیل او به همراه عدهای دیگر از جمله شهید حسن باقری در منطقه عملیاتی ماندند و صبح روز بعد به اتفاق ایشان و چند تن از فرماندهان دیگر با دو دستگاه جیپ جهت شناسایی منطقه به طرف محل مورد نظر حرکت کردند.
شهید بقایی در طی مسیر مشغول تلاوت قرآن و حفظ سوره والفجر بود. او به کمک یکی از دوستانش این سوره شریفه را از حفظ میخواند. پس از رسیدن به مقصد، همگی از ماشین پیاده شده و به طرف سنگر دیدهبانی حرکت نمودند. ایشان در بین راه به برادران همراه میگوید: آیا میشود انسان به این درجاتی که خداوند در قرآن فرموده است، برسد که:
«یا اَیتهاالنَّفس المُطمَئنَّه ارِجِعی الی ربِّکِ راضیَهً مرضیهً فَادخُلی فی عِبادی وَادخُلی جَنَّتی»
و آیا خدا توفیق این امر مهم را به انسان میدهد که به آن مرحله عالی نایل گردد؟
هنوز کلام مجید به انتها نرسیده بود که خمپاره دشمن به نزدیکی آنان اصابت کرد و او جواب سوال خود را با فوران خون مطهر و قطع پاهایش دریافت نمود و بدین سان عاشقانه و خالصانه به سوی پروردگار خویش پرواز کرد و به درجه قرب و رضوان الهی دست یافت.
شهید حسن باقری
شهید حسن باقری (غلامحسین افشردی) در 25 اسفند 1334 مصادف با سالروز میلاد امام حسین(ع) در تهران بدنیا آمد. وی پس از گذراندن دوران دبستان در دبیرستان «مروی» ادامه تحصیل داد و با اخذ دیپلم در سال 54 در دانشگاه ارومیه در رشته دامپروری پذیرفته شد اما پس از چندی به دلیل فعالیت های مذهبی و مبارزاتی از دانشگاه اخراج شده و در سال 56 به خدمت سربازی اعزام می شود و سرانجام با فرمان حضرت امام(ره) مبنی بر فرار سربازان از پادگان ها، سربازی را ترک می کند.
وی که با پیروزی انقلاب اسلامی وارد فعالیت های مختلف فرهنگی و اجتماعی از جمله خبرنگاری می شود در سال 59 با شروع جنگ تحمیلی راهی جبهه های جنوب شده و در بدو ورود به اهواز «واحد اطلاعات عملیات رزمی» را برای دستیابی دقیق از موقعیت دشمن راه اندازی می کند که این آغازی برای راه اندازی این واحد در ستاد عملیات جنوب می شود.
تولد و کودکی:
به روز سوم شعبان 1375 ه.ق مطابق با 25 اسفند سال 1334 ه.ش در خانوادهای مذهبی و دوستدار اهل بیت عصمت و طهارت (ع) در حوالی میدان خراسان تهران چشم به جهان گشود. والدینش به عشق و محبت اباعبداللهالحسین(ع) و از باب تیمن و تبرک، نام "غلامحسین" را بر او نهادند و به دنبال آن در سن دوسالگی در سفر کربلا او راه همراه خود بردند. پدرش که در تربیت وی، جدیت زیادی داشت از همان طفولیت او را با خودبه مسجد و هیأت و مراسم عزاداری سرور شهیدان میبرد. این حضور معنوی باعث شد که او در آن ایام عضو فعال و مؤثر هیأت نوباوگان محبانالحسین(ع) گردد. غلامحسین دوره دبستان را در مدرسه مترجمالدوله و دوره متوسطه را در دبیرستان مروی تهران به پایان رساند.
فعالیتهای قبل از انقلاب:
در سال 1354 پس از اخذ دیپلم ریاضی، در رشته دامپروری دانشکده کشاورزی شهر ارومیه تحصیلات عالی خود را آغاز کرد. در این ایام علاوه بر مطالعه منظم وانسجام یافته در زمینه مسائل اسلامی، با سخنرانی در جمع دانشجویان و برقراری کلاسهایی در زمینه اصول عقاید برای دانشآموزان مدارس، فعالیت مذهبی خود را دنبال می کرد و بارها با بعضی از اساتید غرب زده که فرهنگ اسلامی را انکار و مظاهر منحط غربی را ترویج مینمودند، به بحث مینشست و ماهیت آن فرهنگ و عوامل غرب زده را افشا میکرد. از این رو، وی به عنوان یک عنصر مذهبی و فعال حساسیت مسئولان و گارد دانشگاه را برانگیخته بود، که در نهایت به دلیل این فعالیتها پس از یک سال و نیم تحصیل، از دانشگاه اخراج گردید.
در این ایام در جواب یکی از نزدیکانش که به او گفته بود: تو یک سال و نیم از عمرت را بیخود تلف کردی. پاسخ میدهد: من وظیفهام را انجام دادم و اگر به دانشکده رفتم برای کسب مدرک نبود، بلکه برای رشد خودم بود و میخواستم که دیگران را هم به صحنه بیاروم. شهید باقری در اسفندماه سال 1356 به خدمت سربازی اعزام شد و پس از طی دوره آموزشی در پادگان جلدیان نقده به ایلام منتقل گردید.
در دوره کوتاه خدمت سربازی با توجه به آشنایی که با مسائل اسلامی داشت به ارشاد و هدایت فکری سربازان پرداخت و همزمان با علمای شهر ایلام از جمله آیتالله صدری (امام جمعه قبلی ایلام) ارتباط داشت و اخبار و مسائل پادگان را به ایشان اطلاع میداد. به دنبال این فعالیتها، تحت کنترل قرار گرفت و ضمن جدا کردن وی از جمع سربازان پادگان، او را به عنوان راننده یک افسر جزء به کار گماردند.
نقش شهید در پیروزی انقلاب:
همزمان با گسترش انقلاب اسلامی و فرمان حضرت امام خمینی(ره) مبنی بر فرار سربازان از پادگانها، خدمت سربازی را رها کرد و به موج خروشان و توفنده امت حزبالله پیوست و به صورت تمام وقت در پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی به فعالیت پرداخت. به هنگام تشریف فرمایی حضرت امام خمینی(ره) به میهن اسلامی، در فعالیتهای کمیته استقبال شرکت چشمگیری داشت و به دلیل برخورداری از آموزش نظامی، به همراه سایر اعضای خانواده و دوستانش در تصرف کلانتری 14 و پادگان ولیعصر(عج) "عشرت آباد سابق" در تهران نقش بارزی داشت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی:
تا خرداد 1358 در کمیته انقلاب اسلامی و برخی نهادهای دیگر فعالیت داشت و با انتشار روزنامه جمهوری اسلامی، همکاری فعال خود را با این روزنامه در زمینههای مختلف آغاز کرد. در این مدت بنا به دعوت جنبش امل لبنان، از طرف روزنامه به عنوان خبرنگار، سفر 15 روزهای به لبنان و اردن انجام داد که طی این سفر، گزارش تحلیلی جامعی از اوضاع نابسامان مسلمین در آن منطقه تهیه کرد. در خردادماه سال 1358 موفق به اخذ دیپلم ادبی شد. سپس در امتحان ورودی دانشگاه شرکت کرد و با رتبه صد و چهارم در رشته حقوق قضایی دانشگاه تهران قبول گردید. او در مدت حضور در محیط دانشگاه، نقش فعال و مؤثری در مقابله با توطئههای ضدانقلاب و گروهکها داشت. شهید باقری اوایل سال 1359 به عضویت سپاه در آمد. ابتدا در واحد اطلاعات مشغول به خدمت شد و در زمینه شناسایی و مقابله با گروهکهای منحرف و وابسته، فعالیت خود را استمرار بخشید و در این واحد بود که نام مستعار "حسن باقری" برای ایشان در نظر گرفته شد.
حضور در جبهههای دفاع مقدس:
تهاجم دشمن بعثی به مرزهای کشور اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی، نقطه عطفی در زندگی شهید باقری بود. با احساس تکلیف در دفاع از اسلام و میهن اسلامی بلافاصله پس از شروع جنگ - در روز اول مهرماه سال 1359 - به همراه عدهای از برادران پاسدار راهی جبهههای جنوب شد و تا آخرین لحظه حیات، در این سنگر باقی مانده و در بسیاری از صحنههای پیروز دفاع مقدس حضور فعال و تعیین کننده داشت. عمده عناوین فعالیتهای وی در صحنه رزم با دشمن عبارتند از: تاسیس و راهاندازی واحد اطلاعات و عملیات رزمی شهید باقری از ابتدای ورودش به منطقه جنوب (اهواز) در پایگاه منتظران شهادت (گلف) به منظور دستیابی به اطلاعات مناسب از موقعیت دشمن، به جمعآوری نقشهها و پیاده کردن وضعیت مناطق عملیاتی روی آنها، اقدام کرد و شخصاً به همراه عناصر اطلاعاتی، جهت کسب اطلاع دقیق از دشمن، به شناسایی محورها و نقاط مورد نظر میپرداخت و در برخی از موارد نیز تا عقبه نیروهای دشمن برای ارزیابی توان و استعداد آنها، با چالاکی و شجاعت بینظیری پیش میرفت. فعالیتهای مثبت او در این زمینه با سازماندهی عناصر اطلاعاتی و برگزاری آموزش مختصری برای آنها، منجر به راهاندازی واحد اطلاعات عملیات در ستاد عملیات جنوب (گلف) گردید. واحدهای اطلاعات عملیات پس از گذشت حدود 3 ماه از شروع جنگ، در تمامی محورهای جنوب (از آبادان تا دزفول) با قدرت تمام مستقر شدند و نسبت به شناسایی و تعیین وضعیت دشمن و ارسال گزارش آن اقدام کردند. با این تلاش، اطلاعات چشم فرماندهی در میدان جنگ شد و یکی از ضعفهای بزرگ ( نداشتن اطلاع از وضعیت دشمن ) برطرف گردید. شهید باقری علاوه بر ارائه اطلاعات،توان و استعداد ذاتی بالایی در تحلیل اطلاعات دشمن داشت و اغلب حرکات احتمالی دشمن در آینده راپیش بینی می نمود و حتی به زمان و مکان آن هم اشاره می کرد. از آن جمله پیش بینی وی در دی ماه سال 1359 مبنی بر حرکت دشمن جهت الحاق محور شمال - جنوب منطقه سوسنگرد برای ارتباط جفیر و بستان بود.که دشمن در کمتر از یک هفته با نصب پل های نظامی متعدد و تلاش گسترده این کار را انجام داد.(البته این منطقه بعدها با عنایت الهی در عملیات طریق القدس آزاد گردید.) از اقدامات بسیار مؤثر شهید باقری که در این دوره پایهریزی شد، بایگانی اسناد جنگ، ترجمه اسناد و بخش شنود بیسیم های دشمن بود.از دیگر فعالیتهای وی طراحی گردانهای رزمی و تعیین ترکیب سازمان نفرات و تجهیزات و ادوات رزمی و واحدهای پشتیبانی از رزم بود.
مسئولیت های شهید در طول دفاع مقدس
فرماندهی محور جنوب:
شهید باقری به دلیل لیاقت، شجاعت و شهامتی که داشت در دی ماه سال 1359 به عنوان یکی از معاونین ستاد عملیات جنوب انتخاب شد و در شکست محاصره سوسنگرد، فرماندهی عملیات امام مهدی(عج)، فتح، ارتفاعات اللهاکبر و دهلاویه نقش بهسزایی داشت و همه این نبردها در شرایطی اجرا میشد که عملیات منظم نیروهای خودی با مشکل مواجه شده بود و اغلب بدون نتیجه میماند، همه تلاش شهید باقری و برادران سپاه این بود که ثابت کنند میتوان دشمن را شکست داد.
با برکناری بنیصدر و با توجه به شرایط سیاسی آن زمان، در اجرای عملیات فرماندهی کل قوا شرکت داشت و پس از مجروح شدن سردار رحیم صفوی هدایت عملیات را به عهده گرفت و دراین عملیات به عنوان فرماندهی لایق و کاردان شناخته شد.
فرماندهی محور دارخوین درعملیات ثامنالائمه(ع):
شهید باقری که فرماندهی محور دارخوین را به عهده داشت، در عملیات شکست حصر آبادان در طرحریزی، سازماندهی و کسب اخبار و اطلاعات دشمن نقش مؤثری داشت.
معاونت فرماندهی عملیات طریقالقدس:
در عملیات طریقالقدس که برای اولین بار قرارگاه مشترک بین سپاه و ارتش تشکیل گردید، شهید باقری به عنوان معاونت فرماندهی کل سپاه در قرارگاه فرماندهی عملیات مشترک حضور یافت و در شناسایی محورها و تحلیل و پیشبینی حرکتهای دشمن و پیگیری مسائل رزمی نقش مهمی را ایفا نمود.
شهید باقری دراجرای مرحله اول این عملیات سه شبانه روز بیدار بود و در آمادهسازی مرحله دوم عملیات، به دلیل خستگی مفرط، شب هنگام طی تصادفی بشدت مصدوم شد و به بیمارستان منتقل گردید. برادر شهید در این مورد میگوید: در بیمارستان در لحظاتی که معلوم نبود زنده میماند یا خیر و با اینکه به سختی سخن میگفت میپرسید: پل سابله کارش به کجا کشید؟ بشدت به فکر عملیات و نگران آن بود. با اینکه یک ماه دستور استراحت مطلق پزشکی به او داده بودند، پس از یک هفته، بیمارستان را ترک کرد و به ستاد عملیات جنوب بازگشت و با وجود آثار جراحت و سردرد شدید، به فعالیت خود ادامه میداد. پس از عملیات موفق طریق القدس ، دشمن بعثی دست به یک حمله در تنگه چزابه زد ، شهید باقری با وجود ضعف جسمی،تلاش زیادی برای تثبیت این نقطه استراتیژیک و مهم به عمل آورد و با اسقامت عجیبی چندین شب متوالی و بدون لحظه ای استراحت،به هدایت عملیات پرداخت و حتی در یک مرحله، به عنوان فرمانده گردان وارد عمل شدو تپه ای را که 400 نفر از نیروهای دشمن روی آن مستقر بود و بر نیروهای خودی تسلط داشت به تصرف در آورد.
فرماندهی قرارگاه نصر در عملیات فتحالمبین، بیتالمقدس، رمضان
1 - فتحالمبین:
قبل از شروع عملیات، شهید باقری با تجزیه و تحلیل اطلاعات واصله، تمام واحدهای اطلاعاتی را در راستای اهداف این عملیات توجیه و وظایف هر یک را مشخص کرد. با توجه به وسعت منطقه عملیات، چهار قرارگاه برای کنترل و هدایت عملیات مشخص گردید. جناح شمالی منطقه، حساسترین محور عملیات بود. به دلیل این اهمیت و حساسیت، شهید باقری به عنوان فرمانده قرارگاه نصر (قرارگاه مشترک ارتش و سپاه) در این جناح انتخاب گردید. ضمن اینکه در قرارگاه مرکزی کربلا نیز در کنار فرماندهی کل عملیات (سردار محسن رضایی) به عنوان مشاور عملیات و مسئول اطلاعات، فعالیت بسیار مؤثری داشت. در مرحله اول عملیات فتحالمبین، قرارگاه نصر با موفقیت کامل به اهداف خود رسید و در مرحله دوم عملیات، با اصرار و تاکید شهید باقری تصرف ارتفاعات رادار (ابوصلبیخات) از محور قرارگاه نصر انجام پذیرفت که پس از موفقیت و استقرار نیروهای خودی، دلیل اصرار شهید باقری کشف گردید.
2 - بیتالمقدس:
بلافاصله پس از عملیات فتحالمبین آمادهسازی عملیات بیتالمقدس آغاز گردید. هید باقری ضمن تلاش برای هماهنگی واحدهای اطلاعاتی در طرحریزی عملیات نیز حضور داشت و میگفت: لزومی ندارد ما مستقیماً وارد شهر خرمشهر شویم، بلکه باید دشمن را دور بزنیم و عقبه او را ببندیم تا شهر خود به خود سقوط کند. با اینکه نظرات دیگری هم برای چگونگی آزادی خرمشهر وجود داشت، اهمیت و تاکید او پس از فتح خرمشهر آشکار شد. در این عملیات شهید باقری به عنوان فرماندهی قرارگاه نصر، در اجرای عملیات نقش مؤثری را ایفا کرد. از هدفهای عمده این قرارگاه، خرمشهر و تامین مرز شلمچه و شرق بصره بود. پس از دو مرحله عملیات موفقیتآمیز، در مرحله سوم عملیات، قرارگاه نصر با محاصره دشمن در ناحیه شلمچه، مزدوران بعثی را مستاصل و مضمحل کرد و شهر خرمشهر نیز آزاد گردید.
3 - رمضان:
پس از عملیات بسیار موفق بیتالمقدس، طرحریزی و آمادهسازی عملیات رمضان آغاز گردید. در این عملیات شهید باقری همچنان در مسئولیت قرارگاه نصر حضور داشت. در مرحله اول عملیات رمضان این قرارگاه نقش عمل کننده نداشت و به عنوان قرارگاه احتیاط پیشبینی شده بود، ولی با روحیاتی که شهید باقری داشت ضمن حضور در قرارگاه فتح و همکاری جدی و فعال با فرماندهی آن، در مراحل بعدی عملیات رمضان به علت پاتک های بسیار شدید و سنگین دشمن بعثی، قرارگاه نصر نقش بسیار مؤثری در دفع آنها و حفظ مواضع خودی داشت تا جایی که شهید باقری جهت کنترل دقیق تر و تقویت روحیه رزمندگان، مقر تاکتیکی قرارگاه نصر را پشت خاکریزهای خط مقدم مستقر کرد و تا تثبیت شرایط، در همان جا حضور داشت.فرماندهی قرارگاه کربلا و جانشین فرماندهی کل در قرارگاههای جنوب پس از عملیات رمضان، شهید باقری از طرف فرماندهی کل سپاه به سمت فرماندهی قرارگاه کربلا و جانشین فرماندهی کل در قرارگاههای جنوب منصوب گردید. در شرایطی که طرحریزی عملیات از منطقه جنوب به جبهه غرب منتقل شده بود، همزمان با اجرای عملیات مسلم ابن عقیل(ع)، شهید باقری در قرارگاه کربلا با شناسایی و پیگیری مستمر، عملیات محرم را طرحریزی کرد و با کسب موافقت، نسبت به اجرای آن وارد عمل شد. با توجه به کسب تجربیات و نتایج حاصله از موفقیتهای رزمی و نظامی، ساختار سازمان رزمی سپاه شکل گرفت و بر اثر لیاقت و شایستگی قابل توجه و در خور تحسین شهید باقری، ایشان به عنوان جانشین فرماندهی یگان زمینی سپاه منصوب گردید.
ویژگیهای برجسته شهید:
اتکال شهید باقری به خداوند تبارک و تعالی بسیار بالا بود و در سایه این توکل، اطمینان و استقامت عجیب وی بخوبی مشهود بود و در سختترین شرایط و حساسترین موقعیتها ضمن حفظ صبر و آرامش و خونسردی، با تدبیر عمل میکرد. او عشق و علاقه عجیبی به اهل بیت(ع) و آقا امام زمان(عج) و امام خمینی(ره) داشت. شهید باقری بیریا و بیتکلف در مصائب امام حسین(ع) میگریست و علاقه فراوان و مستمر به مطالعه کتاب ارشاد شیخ مفید و مقتلهای حادثه کربلا داشت. استعداد و خلاقیت شهید باقری با توجه به کمی سن و تجربه وی، بسیار قابل توجه و مورد تحسین بود. یکی از برادران رده بالای سپاه (و با سابقه در جنگ) چنین میگوید: با اینکه من دو سال از او بزرگتر بودم ولی به جرأت میتوانم بگویم افکار او دو سال از من بالاتر بود. شهید باقری همواره با هوشمندی و ذکاوت خویش شرایط رزمی و عملیاتی را پیشبینی و تحلیل میکرد و در کنار آن با قدرت بالای فکری، راههای کار و طرحریزی عملیاتی خود را ارائه مینمود و بدون هراس از مشکلات، به فعالیت و تلاش در این زمینه میپرداخت. هرگز نسبت به دشمن اظهار عجز و ناتوانی نداشت، بلکه همواره نسبت به برتری نیروهای خودی بردشمن با اطمینان صحبت میکرد. قاطعیت و قدرت تصمیمگیری شهید باقری به عنوان یک فرمانده لایق و موفق چشمگیر بود و در مراحل بحرانی و شرایط سخت با جرأت کامل ضمن حفظ آرامش و خونسردی، نظر لازم و مؤثر را ارائه و در این باره تصمیمگیری میکرد. یکی از فرماندهان نظامی ارتش که با وی همکاری مشترک داشت میگوید: در مرحلهای از عملیات بیتالمقدس یکی از یگانها در شرایط سختی در مقابل پاتک دشمن قرار گرفته بود که فرمانده آن واحد در تماس اعلام کرد در صورت مقاومت، احتمالاً تلفات بیشتری خواهیم داشت. شهید باقری در پاسخ گفت: در مقابل دشمن باید مقاومت کنید و مسئولیت تلفات را هم من به گردن میگیرم. کادرسازی و تربیت نیرو از خصوصیات بسیار بارز شهید باقری بود. اهتمام زیادی به رشد و ارتقای همراهان و همکاران خود داشت. در تربیت کادرهای واحد اطلاعات و عملیات بسیار پرتلاش بود و در این زمینه آموزشهای نظری و عملی را توام میکرد. بیش از سه دوره آموزش فشرده 30 تا 40 نفره برگزار کرد که بعدها این برادران در واحد اطلاعات - عملیات تیپ ها مسئولیتهای مهمی را عهدهدار شدند. توجه به هماهنگی و وحدت نیروهای رزمی از دیگر خصوصیات این شهید بزرگوار بود که تجلی آن در هدایت عملیات - خصوصاً عملیات مشترک ارتش و سپاه (در قرارگاه مشترک نصر) - مورد تایید فرماندهان ارتش بود و آنها تحت تاثیر خصوصیات اخلاقی و عمل این شهید قرار میگرفتند، بخصوص در مقطعی که ایشان به عنوان نماینده سپاه در شورای عالی دفاع شرکت میکرد. شجاعت و شهامت شهید باقری بسیار بالا و قابل توجه بود. او با توجه به اینکه یک مسئول رده بالای نظامی بود، ولی همراه عناصر اطلاعاتی در شناساییها شرکت میکرد. در صحنههای رزم و در خطوط مقدم جبهه و در بعضی از موارد نیز در پشت خط دشمن حضور مییافت و حتی در هدایت گروهانها و گردانهای رزمی مستقیماً وارد عمل میشد. این شهامت در کلام وگفتار وی نیز تاثیر داشت. با تواضع، آنچه را صحیح میدانست بیان میکرد و از نظرات خود دفاع مینمود. از قدرت بیان و استدلال برخوردار بود و همواره مخاطب خود را تحت تاثیر قرار داده و به تحسین وا میداشت. تواضع و فروتنی شهید باقری - با داشتن مسئولیتهای مهم و اساسی در جنگ - بسیار محسوس بود و هرگز تحت تاثیر القاب و عناوین مسئولیتی قرار نمیگرفت. رفتار مهربان او با همه (خصوصاً زیردستان) به گونهای بود که علاقه متقابل نسبت به وی را در آنان ایجاد میکرد. تا مدتها همسرش نمیدانست که او در جبهه مسئولیت دارد و فرمانده است، در پاسخ به این سئوال که در جبهه چه میکند، میگفت: من سقای بچههای بسیجیام.
فرازهایی از خاطرات همرزمان شهید:
- پس از عملیات امام مهدی(عج) نگاهم به شخصی افتاد که سطلی به دست گرفته بود و فشنگهای روی زمین را جمع میکرد. این شخص کسی نبود جز برادر باقری که میگفت:
اینها حیف است و باید از آنها استفاده کرد.
وقتی راجع به عملیات یا مسائل کاری انتقاد میکردیم با مهربانی میگفت:
بسیار خوب، حالا شما بیایید و کار را در دست بگیرید و درست کنید، چه فرقی میکند.
در عملیات بیتالمقدس وقتی یکی از تیپ ها در وضعیت دشواری قرار گرفته بود، فرمانده آن دراثر فشار مشکلات میگوید: مگر بالاتر از سیاهی هم رنگی هست؟ شهید باقری پاسخ میدهد:
آری، بالاتر از سیاهی، سرخی خون شهید است که روی زمین میریزد، قوه محرکه شما خون شهداست.
پس از فتح خرمشهر بارها تذکر میداد:
برادران! مبادا غرور این پیروزی ها شمارا بگیرد، خودتان را گم نکنید، فکر نکنید ما این کار را کردهایم، همهاش خواست خدا بوده است.
حساسیت عجیبی به انتقال شهدا و مجروحین داشت و میگفت:
ما جواب خانوادهای را که جنازه شهیدش روی زمین مانده چه بدهیم؟!
سرانجام در اثر این تأکیدها و ضرورت مدنظر قرار دادن حقوق شهدا، مسئول تعاون قرارگاه نیز شهید شد.
وقتی در ارتباط با جریانات سیاسی از وی میپرسند در چه خطی هستی؟ میگوید:
ما در خط ثواب هستیم.
شهید باقری درمورد نیروهای بسیجی میگفت: این بسیجی ها امانتی الهی هستند که باید قدرشان را بدانیم و تمام سعی خود را در حفظ آنها بکار بریم. این بسیجی است که جنگ را اداره میکند تا زمانی که نیروی ایمان در آنها وجود دارد، جنگ به پیروزی میانجامد. شهید باقری همواره به دوستانش میگفت: تا خالص نشوی خدا ترا برنمیگزیند. لذا باید سعی کنیم که خداوند عاشقمان بشود تا ما را ببرد.
نحوه شهادت:
پس از عملیات رمضان در شهریور ماه 1361 که مقارن با ایام حج بود، در پاسخ به پیشنهاد یکی از دوستانش جهت عزیمت به سفر حج گفته بود: هنوز که کار جنگ تمام نشده و دشمن بعثی در خاک ماست، بروم به خدا چه بگویم؟ وقتی میروم که حرفی برای گفتن داشته باشم. چند ماه پس از این صحبت در نهم بهمن ماه 1361 در طلیعه ایام مبارک دهه فجر در حالی که تعدادی از همرزمان و همسنگرانش به دیدار حضرت امام خمینی(ره) شتافته بودند، او برای شناسایی و آمادهسازی عملیات والفجر مقدماتی به همراه تعدادی از برادران سپاه در خطوط مقدم چنانه (منطقه فکه) در سنگر دیدهبانی مورد هدف گلوله خمپاره دشمن بعثی قرار گرفت و همراه همسنگرانش شهیدان مجید بقایی، وزوائی و ... به لقاءالله شتافت. آخرین کلامی که از این شهید بزرگوار شنیده شد پس از ذکر شهادتین، نام مبارک امام شهیدان، حسین(ع) بود. شهید باقری در همه مدت حضورش در جبهههای جنگ تنها یکبار، آن هم به مدت پنج روز برای ازدواج، از جنگ جدا شد و به جهت عشق به حضرت امام زمان(عج) نام نرگس را برای تنها فرزندش برگزید